آنچه خواهید خواند
برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
برنامه ریزی استراتژیک یک فرآیند است که در آن رهبران یک سازمان، دیدگاه خود برای آینده را تعریف میکنند و اهداف و اهداف سازمان خود را شناسایی میکنند. این فرآیند شامل تعیین ترتیبی است که باید اهداف به آن دست یابند تا سازمان بتواند به دیدگاه اعلام شده خود برسد.
برنامه ریزی استراتژیک معمولاً اهداف میانمدت تا بلندمدت را با عمر سه تا پنج سال نشان میدهد، اگرچه میتواند بیشتر هم بشود. این متفاوت از برنامهریزی کسب و کار است که معمولاً بر اهداف کوتاهمدت و تاکتیکی تمرکز دارد، مانند چگونگی تقسیم بودجه. زمانی که توسط یک برنامه کسب و کار پوشش داده میشود، میتواند از چند ماه تا چند سال باشد.
محصول برنامه ریزی استراتژیک یک برنامه استراتژیک است. این اغلب در یک سند برنامه یا رسانه دیگر منعکس میشود. این برنامهها میتوانند به راحتی توسط افراد مختلف از جمله کارمندان، مشتریان، شرکای تجاری و سرمایهگذاران به اشتراک گذاشته، فهمیده و پیروی شوند.
سازمانها به طور دورهای برنامه ریزی استراتژیک انجام میدهند تا تأثیر تغییر شرایط تجاری، صنعتی، قانونی و تنظیمی را در نظر بگیرند. یک برنامه استراتژیک ممکن است در آن زمان بهروزرسانی و بازنگری شود تا هر تغییر استراتژیکی را منعکس کند.
چرا برنامه ریزی استراتژیک مهم است؟
کسب و کارها به جهتدهی و اهداف سازمانی برای کار کردن نیاز دارند. برنامه ریزی استراتژیک این نوع راهنمایی را ارائه میدهد. در واقع، یک برنامه استراتژیک یک نقشه راه برای رسیدن به اهداف کسب و کار است. بدون چنین راهنمایی، هیچ راهی برای گفتن اینکه یک کسب و کار در مسیر رسیدن به اهداف خود است یا نیست، وجود ندارد.
چهار جنبه زیر از توسعه استراتژی ارزش توجه دارند:
ماموریت. برنامه ریزی استراتژیک با یک ماموریت شروع میشود که به یک شرکت احساس هدف و جهتدهی میدهد. بیانیه ماموریت سازمان توصیف میکند که آن چیست، چه کاری انجام میدهد و کجا میخواهد برود. ماموریتها معمولاً گسترده اما قابل اجرا هستند. به عنوان مثال، یک کسب و کار در صنعت آموزش ممکن است به دنبال رهبری در ابزارها و خدمات آموزشی مجازی آنلاین باشد.
اهداف. برنامه ریزی استراتژیک شامل انتخاب اهداف است. بیشتر برنامهریزی از اهداف SMART استفاده میکند – خاص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، واقعبینانه و محدود به زمان – یا اهداف دیگری که به طور موضوعی قابل اندازهگیری هستند. اهداف قابل اندازهگیری مهم هستند زیرا به رهبران کسب و کار امکان میدهند تا تعیین کنند که کسب و کار چقدر نسبت به اهداف و ماموریت کلی عملکرد خوبی دارد. تعیین هدف برای کسب و کار آموزشی خیالی ممکن است شامل انتشار نسخه اول یک پلتفرم کلاس مجازی در طی دو سال یا افزایش فروش یک ابزار موجود با 30٪ در سال آینده باشد.
هماهنگی با اهداف کوتاه مدت. برنامه ریزی استراتژیک مستقیماً به برنامهریزی کسب و کار کوتاه مدت، تاکتیکی مرتبط است و میتواند به رهبران کسب و کار در تصمیمگیری روزمره کمک کند که بهتر با استراتژی کسب و کار هماهنگ شود. برای کسب و کار آموزشی خیالی، رهبران ممکن است تصمیم بگیرند تا در فناوریهای ارتباطی و همکاری، مانند نرمافزار و خدمات کلاس مجازی، سرمایهگذاری استراتژیک کنند اما فرصتهای برقراری امکانات کلاس فیزیکی را رد کنند.
ارزیابی و بازنگری. برنامه ریزی استراتژیک به رهبران کسب و کار کمک میکند تا به طور دورهای پیشرفت را نسبت به برنامه ارزیابی کنند و تغییرات یا تنظیماتی را در پاسخ به شرایط تغییر کننده ایجاد کنند. به عنوان مثال، یک کسب و کار ممکن است به دنبال حضور جهانی باشد، اما محدودیتهای قانونی و تنظیمی ممکن است پدیدار شوند که توانایی آن را برای فعالیت در مناطق جغرافیایی خاص تحت تأثیر قرار دهد. به عنوان نتیجه، رهبران کسب و کار ممکن است باید برنامه استراتژیک را بازنگری کنند تا اهداف را تعریف مجدد کنند یا معیارهای پیشرفت را تغییر دهند.
مراحل برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
در برنامه ریزی استراتژیک، روشهای متعددی وجود دارد که بستگی به نوع کسب و کار و درجه دقت مورد نیاز دارد. اما میتوان بیشتر چرخههای برنامه ریزی استراتژیک را در پنج مرحله زیر خلاصه کرد:
1. شناسایی: چرخه برنامه ریزی استراتژیک با تعیین موقعیت استراتژیک فعلی یک کسب و کار شروع میشود. در اینجا، ذینفعان با استفاده از برنامه استراتژیک موجود – از جمله بیانیه ماموریت و اهداف استراتژیک بلندمدت – برای انجام ارزیابیهایی از کسب و کار و محیط آن استفاده میکنند. این ارزیابیها میتوانند شامل ارزیابی نیازها یا تجزیه و تحلیل SWOT (نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدات) باشند تا وضعیت کسب و کار و مسیر پیش رو را درک کنند.
2. اولویتبندی: سپس، برنامهریزان استراتژیک اهداف و برنامههایی را تعیین میکنند که با ماموریت و اهداف شرکت هماهنگ هستند و کسب و کار را به سمت دستیابی به اهداف خود حرکت میدهند. ممکن است اهداف بسیاری وجود داشته باشند، بنابراین برنامهریزی اهداف مهمتر، مرتبط و فوریتدارتر را اولویت میدهد. اهداف ممکن است شامل در نظر گرفتن نیازهای منابع – مانند بودجهها و تجهیزات – باشند و آنها اغلب شامل یک بازه زمانی و معیارهای کسب و کار یا KPI ها برای اندازهگیری پیشرفت هستند.
3. توسعه: این مرحله اصلی برنامه ریزی استراتژیک است که در آن ذینفعان با همکاری برای تدوین مراحل یا تاکتیکهای لازم برای دستیابی به یک هدف استراتژیک مشخص میکنند. این ممکن است شامل ایجاد برنامههای کسب و کار تاکتیکی کوتاهمدت بسیاری باشد که در استراتژی کلی جا میگیرند. ذینفعانی که در توسعه برنامه شرکت میکنند، از ابزارهای مختلفی مانند نقشه استراتژی برای کمک به تصویرسازی و تنظیم برنامه استفاده میکنند. توسعه برنامه ممکن است شامل معاملات هزینه و فرصت باشد که اولویتهای کسب و کار را منعکس میکنند. توسعهدهندگان ممکن است برخی از برنامهها را رد کنند اگر آنها استراتژی بلندمدت را پشتیبانی نکنند.
4. اجرا: هنگامی که برنامه استراتژیک توسعه یافته است، وقت آن رسیده است که آن را به حرکت درآورد. این نیازمند ارتباطات شفاف در سراسر سازمان برای تعیین مسئولیتها، انجام سرمایهگذاریها، تنظیم سیاستها و فرآیندها و برقراری اندازهگیری و گزارشدهی است. اجرا معمولاً شامل مدیریت استراتژیک با بازبینیهای استراتژیک منظم است تا اطمینان حاصل شود که برنامهها در مسیر خود باقی میمانند.
5. بهروزرسانی: یک برنامه استراتژیک به طور دورهای بازبینی و بازنگری میشود تا اولویتها را تنظیم کند و اهداف را با توجه به تغییر شرایط کسب و کار و ظهور فرصتهای جدید بازنگری کند. بازبینیهای سریع از معیارها میتواند به صورت فصلی اتفاق بیفتد و تنظیمات در برنامه استراتژیک میتواند سالانه رخ دهد. ذینفعان ممکن است از کارتهای امتیازی متعادل و سایر ابزارها برای ارزیابی عملکرد نسبت به اهداف استفاده کنند.
چه کسی برنامه ریزی استراتژیک را در یک کسب و کار انجام می دهد؟
معمولاً یک کمیته فرآیند برنامه ریزی استراتژیک را رهبری میکند. خبرگان برنامهریزی توصیه میکنند که کمیته شامل نمایندگانی از تمامی بخشهای سازمان باشد و به صورت باز و شفاف کار کند که در آن اطلاعات از ابتدا تا انتها مستند میشود.
کمیته تحقیق میکند و اطلاعات لازم برای درک وضعیت فعلی سازمان و عواملی که در آینده بر آن تأثیر میگذارد را جمعآوری میکند. کمیته باید نظرات و بازخوردها را جویا شود تا ارزیابی خود را از اطلاعات تأیید یا چالش کند.
کمیته میتواند از یکی از بسیاری از روشها یا چارچوبهای استراتژیکی که برای راهنمایی رهبران در این فرآیند توسعه یافتهاند، استفاده کند. این روشها کمیته را از طریق مراحلی از جمله تجزیه و تحلیل یا ارزیابی، تدوین استراتژی، و بیان و ارتباط اقدامات لازم برای حرکت سازمان به سمت دیدگاه استراتژیک خود میبرد.
کمیته معیارهایی را ایجاد میکند که به سازمان امکان میدهد تا تعیین کند چقدر در حال اجرای برنامه استراتژیک عملکرد خوبی در مقابل اهداف خود دارد. فرآیند برنامهریزی باید همچنین مشخص کند که کدام مدیران مسئول اطمینان از اینکه فعالیتهای معیارگذاری در زمانهای برنامهریزی شده انجام میشود و اهداف خاصی برآورده میشوند.
چقدر باید برنامه ریزی استراتژیک انجام شود؟
هیچ الزامات یکسانی برای تعیین فرکانس یک چرخه برنامه ریزی استراتژیک وجود ندارد. با این حال، رویکردهای رایج وجود دارد.
- بازبینیهای فصلی. یک بار در هر فصل معمولاً بازه زمانی مناسبی است برای بازبینی فرضیات ایجاد شده در فرآیند برنامهریزی و سنجش پیشرفت با بررسی معیارها در مقابل برنامه.
- بازبینیهای سالانه. یک بازبینی سالانه به رهبران کسب و کار امکان میدهد تا معیارهای چهار فصل قبلی را ارزیابی کنند و تنظیمات آگاهانه در برنامه ایجاد کنند.
جداول زمانی همیشه ممکن است تغییر کنند. زمانبندی باید انعطافپذیر باشد و به نیازهای یک شرکت سفارشی شود. به عنوان مثال، یک استارتاپ در یک صنعت پویا ممکن است برنامه استراتژیک خود را ماهانه بازبینی کند. یک کسب و کار بالغ در یک صنعت مستقر خوب ممکن است تصمیم بگیرد کمتر برنامه را بازبینی کند.
انواع برنامه های استراتژیک
در فعالیتهای برنامه ریزی استراتژیک، معمولاً سه حوزه مورد تمرکز قرار میگیرد: کسب و کار، شرکتی یا عملکردی. این حوزهها به شرح زیر هستند:
1. کسب و کار: یک برنامه استراتژیک متمرکز بر کسب و کار، بر جنبههای رقابتی سازمان تمرکز دارد – ایجاد مزیتهای رقابتی و فرصتهای رشد. این برنامهها یک ماموریت را برای ارزیابی محیط کسب و کار خارجی، تعیین اهداف و تخصیص منابع مالی، انسانی و فناوری برای دستیابی به این اهداف، پذیرفتهاند. این برنامه استراتژیک معمولی است و تمرکز اصلی این مقاله است.
2. شرکتی: یک برنامه متمرکز بر شرکت تعریف میکند که چگونه شرکت کار میکند. این برنامه بر سازماندهی و هماهنگسازی ساختار کسب و کار، سیاستها و فرآیندهای آن و رهبری ارشد آن برای دستیابی به اهداف مورد نظر تمرکز دارد. به عنوان مثال، مدیریت یک پروژه تحقیق و توسعه ممکن است به گونهای سازماندهی شود که به صورت پویا و بر اساس نیاز عمل کند. این متفاوت از تیم مدیریتی در مالی یا HR خواهد بود.
3. عملکردی: برنامههای استراتژیک متمرکز بر عملکرد، در استراتژیهای سطح شرکت جا میگیرند و یک بررسی دقیق از بخشهای خاص یا دپارتمانها مانند بازاریابی، HR، مالی و توسعه را ارائه میدهند. برنامههای عملکردی بر سیاست و فرآیند تمرکز دارند – مانند امنیت و مطابقت – در حالی که بودجه و تخصیص منابع را تنظیم میکنند.
در بیشتر موارد، یک برنامه استراتژیک شامل عناصری از همه سه حوزه تمرکز خواهد بود. اما برنامه ممکن است به یک حوزه تمرکز گرایش داشته باشد بسته به نیازها و نوع کسب و کار.
مدیریت استراتژیک چیست؟
سازمانهایی که بهترین عملکرد را در هماهنگی اقدامات خود با برنامههای استراتژیک خود دارند، در مدیریت استراتژیک مشغول هستند. یک فرآیند مدیریت استراتژیک، شیوههای مداومی را برای اطمینان از اینکه فرآیندها و منابع یک سازمان، بیانیه ماموریت و دیدگاه برنامه استراتژیک را پشتیبانی میکند، ایجاد میکند.
به عبارت ساده، مدیریت استراتژیک اجرای استراتژی است. به همین دلیل، گاهی اوقات به مدیریت استراتژیک به عنوان اجرای استراتژی اشاره میشود. اجرای استراتژی شامل شناسایی معیارها، تخصیص منابع مالی و انسانی و ارائه رهبری برای دستیابی به اهداف تعیین شده است.
مدیریت استراتژیک ممکن است شامل یک رویکرد توصیفی یا توصیفی باشد. یک رویکرد توصیفی بر روی اینکه چگونه استراتژیها باید ایجاد شوند، تمرکز دارد. این اغلب از یک رویکرد تحلیلی – مانند SWOT یا کارتهای امتیازی متعادل – برای حساب ریسکها و فرصتها استفاده میکند. یک رویکرد توصیفی بر روی اینکه چگونه استراتژیها باید اجرا شوند، تمرکز دارد و معمولاً بر دستورالعملها یا اصول کلی تکیه میکند.
با توجه به شباهتهای بین برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت استراتژیک، گاهی اوقات این دو اصطلاح به طور متقابل استفاده میشوند.
نقشه استراتژی چیست؟
یک نقشه استراتژیک یک ابزار برنامهریزی یا الگویی است که به ذینفعان کمک میکند تا استراتژی کامل یک کسب و کار را به عنوان یک نمودار مرتبط تصویرسازی کنند. این تصویرسازیها راه قدرتمندی برای درک و بازبینی روابط علی-معلولی بین عناصر یک استراتژی کسب و کار ارائه میدهند.
هرچند یک نقشه میتواند به تعدادی از روشها رسم شود، اما همه نقشههای استراتژیک بر چهار حوزه یا دسته کسب و کار اصلی تمرکز دارند: مالی، مشتری، فرآیندهای داخلی کسب و کار (IBPs)، و یادگیری و رشد. اهداف به این چهار حوزه تقسیم میشوند، و روابط یا وابستگیهایی بین این اهداف میتواند برقرار شود.
به عنوان مثال، یک نقشه استراتژیک ممکن است شامل یک هدف مالی برای کاهش هزینهها و یک هدف IBP برای بهبود کارایی عملیاتی باشد. این دو هدف مرتبط هستند و میتوانند به ذینفعان کمک کنند تا درک کنند که وظایفی مانند بهبود جریانهای کاری عملیاتی میتواند هزینههای شرکت را کاهش دهد و دو عنصر از برنامه استراتژیک را برآورده کند.
یک نقشه استراتژیک میتواند به ترجمه اهداف فراگیر به یک برنامه عمل و اهدافی کمک کند که میتوانند هماهنگ و اجرا شوند.
نقشهبرداری استراتژیک همچنین میتواند به شناسایی چالشهای استراتژیک که ممکن است آشکار نباشند، کمک کند. به عنوان مثال، یک هدف یادگیری و رشد ممکن است افزایش تخصص کارکنان باشد اما ممکن است چالشهای غیرمنتظرهای در حفظ و حقوق و دستمزد کارکنان را فاش کند، که این موضوع بر اهداف کاهش هزینه تأثیر میگذارد.
مزایای برنامه ریزی استراتژیک
برنامه ریزی استراتژیک موثر، مزایای بسیاری دارد. این موضوع سازمانها را مجبور میکند تا از وضعیت آینده فرصتها و چالشها آگاه باشند. همچنین آنها را مجبور میکند تا خطرات را پیشبینی کنند و درک کنند که چه منابعی برای بهرهبرداری از فرصتها و غلبه بر مسائل استراتژیک نیاز خواهد بود.
برنامه ریزی استراتژیک همچنین به افراد احساس جهتدهی میدهد و آنها را دور یک ماموریت مشترک جمع میکند. این استانداردها و مسئولیتپذیری ایجاد میکند. برنامه ریزی استراتژیک میتواند برنامههای عملیاتی و کارایی را بهبود بخشد. همچنین به سازمانها کمک میکند تا زمان صرف شده بر روی مدیریت بحران را محدود کنند، جایی که آنها در حال واکنش به تغییرات غیرمنتظره هستند که نتوانستهاند آن را پیشبینی و برای آن آماده شوند.
فناوری اطلاعات یک بخش کلیدی از توسعه یک برنامه استراتژیک موثر است. به این شش الگوی برنامه ریزی استراتژیک IT رایگان نگاهی بیندازید که میتواند به تبدیل کردن IT به یک نیروی محرکه در یک کسب و کار کمک کند.