آنچه خواهید خواند
مقدمه
رهبران خوب سخت کوش بوده، خود را ملزم به موفقیت دانسته و بر روی اهداف خود متمرکزند. اما گاهی، نقطه ضعفی دارند که مانع از تبدیل آنها به بهترین رهبر ممکن می شود. آنها فاقد خودآگاهی یعنی مهارت اصلی برای یک رهبر هستند. برای درک بهتر خودآگاهی می توانید مقاله خودآگاهی چیست را مطالعه کنید.
خودآگاهی در رهبری، رهبران خوب را از رهبران عالی متمایز می کند و پیشرفت در رهبری به آن متکی است. اما دست یابی به این مهارت یک شبه و بدون فداکاری حاصل نمی شود. حتی خودآگاهی ممکن است برای برخی ناخوشایند باشد.
به همین دلیل در اینجا به شما نشان می دهیم که یک رهبر خودآگاه چگونه به نظر می رسد و چگونه خودآگاهی با گسترش به سطوح عمیق تر به شما کمک می کند بهترین خود باشید.
رهبر خودآگاه بودن به چه معناست؟
اجازه دهید با توضیح مفهوم خودآگاهی شروع کنیم. خودآگاهی درباره شناخت و درک شخصیت، احساسات و مهارت های خود ماست. خوداگاهی به ما کمک می کند تا نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کرده و مشکلات خود را بهتر حل کنیم، حتی مهارت های جمعی ما را بهبود بخشیده و از ما دوستان، شرکا، و هم تیمی های بهتری می سازد.
رهبران خودآگاه از این مهارت به منظور درک کامل کار خود و هم تیمی هایشان بهره می برند.
این یک تکنیک رهبری قدرتمند است که احساس راحتی و امنیت اعضای تیم را در محل کار تضمین کرده و به بهترین شکل ممکن بر تواناییهای آنها تاثیر می گذارد. اهمیت خودآگاهی در میان رهبران در چگونگی دعوت به خودکاوشی نهفته است. اعضای تیم هنگامیکه توسط یک مدیر همراه حمایت شوند از اینکه خودشان باشند، ایدههای جدید را بیان و یا درخواست کمک نمائند واهمه ای ندارند.
هوش هیجانی یکی دیگر از مشخصات اصلی رهبران بزرگ می باشد و به آنها می آموزد که احساسات خود را شناخته و آنها را مهار کنند. تحقیقات نشان می دهند که خودآگاهی یکی از پنج مؤلفه هوش هیجانی است. ما برای تقویت مهارت های اجتماعی خود، کار با دیگران و یادگیری نحوه تعیین حد و مرزها که همگی به ما کمک می کنند تا هوش هیجانی خود را بسازیم، نیازمند خودآگاهی هستیم.
قبل از پرداختن به ادامه مطلب، چهار ویژگی اصلی یک رهبر خودآگاه را مرور می کنیم:
1. داشتن تواضع نسبت به خود و سایرین
تواضع یک ویژگی اخلاقی و رفتاری است که به معنای قبول واقعیتهای خود و دیگران و عدم افرازندگی و خودنمایی زیاد از دیگران است. داشتن تواضع به معنای احترام به دیگران، شناخت خود و محدودیتهای خود، و ترک عادت به خودخواهی و خودبزرگبینی است.
تواضع نسبت به خود به معنای عدم تعصب به نفع خود، تقدیر از نقاط قوت و ضعف خود، و تمایل به بهبود خود است. این به معنای نگاه واقعگرا به خود و ارزشها، و آمادگی برای یادگیری و رشد است.
تواضع نسبت به دیگران به معنای احترام و تقدیر از دیگران، توجه به نیازها و مشکلات آنها، و نیز پذیرش اینکه هیچ کس کامل نیست. این به معنای ایجاد ارتباطهای مثبت و متقابل با دیگران، جلب احترام آنها و تقدیر از تنوع در انسانها است.
داشتن تواضع میتواند به شما کمک کند تا بهترین نسخه از خودتان باشید، بهبودهای لازم را در خود ایجاد کنید و از رشد و یادگیری بهرهبردهاید. همچنین، این میتواند به ایجاد ارتباطات مثبت با دیگران کمک کند و به افزایش تعاملات مثبت و موثر در زندگی شخصی و حرفهای کمک کند.
2. داشتن ذهنیت رشد که به دنبال یادگیری چیزهای جدید است
ذهنیت رشد یک مفهوم مهم در روانشناسی و یادگیری است که به معنای داشتن نگرشی باز و مثبت نسبت به یادگیری و توسعهی مهارتها و تواناییهاست. افراد با ذهنیت رشد، به دنبال بهبود و پیشرفت مستمر هستند و تواناییها را به عنوان چیزی قابل تقویت و گسترشپذیر میبینند.
ویژگیهای اصلی ذهنیت رشد عبارتند از:
- استقبال از چالشها: افراد با ذهنیت رشد به چالشها و موقعیتهای جدید با اشتیاق و پشتکار نگریسته و از آنها به عنوان فرصتهایی برای یادگیری و رشد استفاده میکنند.
- تلاش برای بهبود: آنها به عنوان فرصتی برای ارتقاء تواناییها و کسبوکارها میبینند و تلاش میکنند تا به نحو بهتری انجام دهند تا به نتایج بهتری برسند.
- تحمل شکست: این افراد شکست را به عنوان یک قدرت یادگیری میبینند و از آن به عنوان یک گام نزدیکتر به موفقیت استفاده میکنند. آنها از شکستها یاد میگیرند و ادامه میدهند.
- الهام از دیگران: ذهنیت رشد به تشویق افراد به یادگیری از دیگران، بهرهبرداری از تجارب و دانش دیگران و تکیه بر انگیزههای مثبت کمک میکند.
- تغییر در طرز تفکر: این افراد به تدریج از طرز تفکر ثابت و منحصربهفردانه خود عبور میکنند و به سمت طرز تفکری تجربی و بازتر حرکت میکنند.
ذهنیت رشد مهارتها و دانش افراد را به مراتب افزایش میدهد و از آنها برای بهبود مستمر و پیشرفت در مسیر زندگی استفاده میشود. این نوع ذهنیت میتواند در زمینههای مختلف از تحصیلات تا کسبوکار و حرفهای موثر باشد.
3. توانایی بخشش اشتباهات دیگران
توانایی بخشش اشتباهات دیگران یکی از ویژگیهای اخلاقی و روانشناختی مهم است که به معنای قبول نقصها، خطاها و اشتباهات دیگران و عدم نگهداشتن احساس کینه یا خشم در قلب خود است. این ویژگی نشاندهنده فهم و تسامح نسبت به مسائلی است که ممکن است دیگران با خطاها یا نقصهایشان روبرو شوند.
توانایی بخشش اشتباهات دیگران شامل موارد زیر میشود:
- تسامح: توانایی به دست آوردن تسامح نسبت به اشتباهات دیگران به معنای قبول و پذیرفتن این است که هیچ کس کامل نیست و هر کس ممکن است خطا کند. این به افراد کمک میکند تا به جای نکوهش و سیاقت، با فهم و مهربانی نگاه کنند.
- ترک انتقام: این ویژگی به معنای ترک انتقام و اندازهگیری آثار منفی نقصها و اشتباهات دیگران است. به جای اینکه با انتقام به عقب برگردید، به تلاش برای بهتر شدن و یادگیری از اشتباهات متمرکز میشود.
- ارتقاء ارتباطات: بخشش و قبول اشتباهات میتواند به ارتقاء ارتباطات انسانی کمک کند. افرادی که توانایی بخشش دارند، بهتر میتوانند با دیگران در موقعیتهای مختلف همکاری کنند و به دیگران اعتماد بیشتری داشته باشند.
- افزایش رشد شخصی: توانایی بخشش به شما کمک میکند تا در مسیر رشد و توسعه شخصی خود پیشرفت کنید. این به شما اجازه میدهد که از تجربیات خود و دیگران یاد بگیرید و بهترین نسخه از خودتان را ایجاد کنید.
در کل، توانایی بخشش نه تنها به دیگران کمک میکند که از شما حمایت کنند، بلکه به شما هم اجازه میدهد که به عنوان یک فرد اخلاقیتر، تسامحپذیرتر و پیشروتر در مسیر زندگی خود عمل کنید.
4. احساس مسئولیت پذیری قوی برای خود
احساس مسئولیتپذیری قوی به معنای تعهد به انجام وظایف و تحمل پیامدهای اعمال خود و همچنین احترام به تعهداتی است که به دیگران و جامعه نسبت به آنها دارید. این ویژگی نشاندهنده توجه به تأثیرات اقدامات شما بر خودتان، دیگران و محیط اطرافتان است.
برخی ویژگیها و نکات درباره احساس مسئولیتپذیری قوی عبارتند از:
- تعهد: افرادی با احساس مسئولیتپذیری قوی، تعهدات خود را جدی میگیرند و به وفور تلاش میکنند تا به تعهدات خود عمل کنند و وظایف را به موقع انجام دهند.
- آگاهی از تأثیرات: آنها به تأثیرات اقدامات خود بر دیگران و محیط پیرامون خود توجه دارند و در نتیجه تصمیمات خود را با دقت میگیرند.
- تلاش برای بهبود: افراد مسئولیتپذیر تلاش میکنند تا به بهترین نحو ممکن عمل کنند و بهبودهای لازم را در انجام وظایف خود ایجاد کنند.
- اعتراف به اشتباهات: افراد با احساس مسئولیتپذیری قوی توانایی اعتراف به اشتباهات و خطاهای خود را دارند و تلاش میکنند تا جبران کنند.
- پذیرش پیامدها: آنها آمادهاند پیامدهای اعمال خود را بپذیرند و در صورت لزوم، با مسئولیت به مواجهه با آنها میپردازند.
- تعامل مثبت با دیگران: افراد مسئولیتپذیر به تعامل مثبت با دیگران و ایجاد روابط موثر اهمیت میدهند.
- روحیه کار تیمی: آنها به تعاملات گروهی و تیمی اهمیت میدهند و به مشارکت فعال در تحقق اهداف گروهی مشتاقند.
احساس مسئولیتپذیری قوی به شما کمک میکند تا به بهترین نحو ممکن در زندگی شخصی و حرفهای عمل کنید، با دیگران به خوبی همکاری کنید و تأثیر مثبتی در جامعه خود ایجاد کنید. این ویژگی میتواند در مسیر رشد و پیشرفت شما بسیار موثر باشد.
چگونه از خودآگاهی برای ارتقاء رهبری استفاده کنیم؟
قصد دارید به یک رهبر تیم عالی تبدیل شوید که الهام بخش دیگران باشد، این به معنای استفاده از خودآگاهی اتان می باشد. مزایای فراوانی در استفاده از خودآگاهی بعنوان یک رهبر وجود دارد که تماما” به شما مربوط نمی شود. شما با ذهنی باز که همزمان تعصبات شما را می پذیرد، تصمیمات بهتری خواهید گرفت. و از آنجائیکه اعضای تیم می بینند برای گوش دادن آماده اید اعتماد بین آنها ایجاد می شود.
بعنوان یک رهبر موفق در حال رشد، حال زمان تامل درونی می باشد. به محض اینکه خود را اندکی بیشتر شناختید، آماده استفاده از خودآگاهی اتان در محل کار هستید. در اینجا شش روش برای انجام این کار بیان می شود:
1. با در نظر گرفتن سایر افراد، مانند اینکه چگونه این امر بر تعادل کار و زندگی آنها تأثیر می گذارد،تصمیم گیری کنید
تعادل بین کار و زندگی یک چالش مهم است که بر همه افراد تأثیر میگذارد. تصمیمگیری در مورد اینکه چگونه این امر بر تعادل کار و زندگی شما تأثیر میگذارد، نیازمند توجه به چند نکته کلیدی است:
- تعیین اولویتها: اولین قدم در تصمیمگیری برای تعادل کار و زندگی، تعیین اولویتهای خود است. بررسی کنید که چه مواردی برای شما در زندگی خصوصی و حرفهای مهم هستند و به چه میزان وقت و انرژی میتوانید اختصاص دهید.
- برنامهریزی مؤثر: از برنامهریزی مؤثر برای مدیریت زمان خود استفاده کنید. تخصیص زمان مشخصی به کارهای حرفهای و زمان دیگری به فعالیتهای خود در زمینههای شخصی کمک میکند.
- مرزهای واقعی: تعیین مرزهای واقعی بین کار و زندگی حیاتی است. به خود اجازه دهید که در زمانهای تعیین شده به استراحت و وقت خصوصی بپردازید و از تعهدات حرفهای خود کنار بگذارید.
- استفاده از فناوری به طور هوشمندانه: از فناوری به عنوان ابزاری برای مدیریت بهتر زمان استفاده کنید. این ابزارها میتوانند به شما کمک کنند تا وقت خود را بهینهسازی کنید.
- استراحت و تنوع: به خود اجازه دهید که استراحت کنید و از فعالیتهایی که لذت میبرید، لذت ببرید. تعادل بهتری میان کار و زندگی خود ایجاد میکند.
- ارتباط با دیگران: ارتباطات خانوادگی و اجتماعی را نیز در نظر بگیرید. تعامل با عزیزان و دوستان میتواند به خوبی به ایجاد تعادل کمک کند.
- انعطافپذیری: تغییرات در زندگی حرفهای و شخصی بیشک رخ میدهند. انعطافپذیری و توانایی در تطابق با تغییرات باعث میشود تا تعادل بهتری حفظ شود.
در نهایت، تعادل کار و زندگی یک فرآیند پویا است و نیازمند تجربه و تلاش مداوم برای پیدا کردن راههای مناسب جهت تلفیق این دو جنبه است. همچنین، توجه به نیازهای شخصی خود و گوش دادن به درخواستهای ذهنی و جسمیتان نیز در این فرآیند بسیار مهم است.
2. به خود و دیگران اجازه دهید بدون قضاوت احساساتشان را بیان کنند
اجازه دادن به خود و دیگران برای بیان احساسات بدون قضاوت یک مهارت ارتباطی مهم و اصولی است که به ایجاد ارتباطات مثبت و بهبود تعاملات کمک میکند. این رویکرد به معنای احترام به احساسات و تجربیات دیگران و نهادینه کردن فضای باز برای انعکاس احساسات آنها است. در ادامه چند نکته مهم در مورد این موضوع آورده شده است:
- گوش دادن فعال: وقتی کسی در حال ابراز احساسات خود است، به او گوش دهید و تمرکز خود را به او اختصاص دهید. فرآیند گوش دادن فعال به شما کمک میکند تا نیازها، احساسات و تجربیات فرد مقابل را بهتر درک کنید.
- قضاوت نکردن: تلاش کنید تا احساسات دیگران را بدون قضاوت درک کنید. تمرکز بر فهم و تجربه شخص دیگر به جای ارزیابی و ارائه نظر خود اهمیت بیشتری دارد.
- نشاندادن همدردی: به احساسات دیگران با همدردی و تفهیم واکنش نشان دهید. این میتواند احساسات را آرام کند و به فرد اطمینان دهد که احساساتش مورد توجه قرار گرفته است.
- عدم تعبیر خودسرانه: تلاش کنید نه تنها به تجربیات واقعی افراد توجه کنید، بلکه از تعبیرهای خودسرانه پرهیز کنید. این کمک میکند تا نتایج نادرست از احساسات افراد نکشیده شود.
- نهادینه کردن احساسات به عنوان قسمتی از تعاملات: مطرح کردن احساسات و نیازهای شخصی واقعیت طبیعی تعاملات انسانی است. به جای فهمیدن اینکه ابراز احساسات علامتی از ضعف است، احترام به این واقعیت به ایجاد ارتباطات سالم کمک میکند.
- سوالات باز و فهمیجو: با استفاده از سوالات باز و مشوقی میتوانید افراد را ترغیب به بیان احساسات بیشتر کنید و به فهم بهتری از موضوعاتشان برسید.
- تقدیر از شجاعت بیان احساسات: به افراد بگویید که قدردان شجاعت و صداقتشان در ابراز احساسات هستید.
در نهایت، ایجاد فضای باز و تحریک احساسات مثبت در ارتباطات، به تعاملات سالمتر و بهبود روابط کمک میکند.
3. به یاد داشته باشید که ارزش های اصلی خود را به کار گرفته و آنها را نشان دهید
نگاه داشتن به ارزشهای اصلی و تلاش برای زندگی بهموجب آنها در تمام جنبههای زندگی، یک مبنای قوی برای انطباق با مسیر و اهداف شخصی است. ارزشها مبانی اخلاقی و فرهنگی شخصی هستند و به شما کمک میکنند تصمیمگیریها و اقدامات خود را به صورت هماهنگ با اصول و ارزشهایتان انجام دهید. در زیر تعدادی از نکات مرتبط با این موضوع آمده است:
- تعریف ارزشها: ابتدا ارزشهای اصلی خود را تعریف کنید. این ممکن است ارزشهایی چون اخلاق، رشد شخصی، خانواده، تعامل اجتماعی، عدالت، همدلی یا دیگر موارد باشند.
- هماهنگی با تصمیمگیریها: در هر تصمیمی که میگیرید، به ارزشهای اصلی خود توجه کنید و از آنها به عنوان یک راهنمایی در تصمیمگیریهای روزمره استفاده کنید.
- نمایش ارزشها در رفتارها: در ارتباط با دیگران و در مواقع مختلف، سعی کنید ارزشهای خود را در رفتارها و اقداماتتان نشان دهید. این به دیگران نشان میدهد که ارزشهایی دارید که به آنها پایبند هستید.
- مدیریت تضادها: در برخی موارد ممکن است تصمیمگیری بر اساس ارزشهای اصلی با چالشهایی همراه شود. در این موارد، تلاش کنید تا تضادها را بهبود دهید و راه حلهایی پیدا کنید که با ارزشهای شما سازگار باشند.
- تاثیر مثبت در روابط: نشان دادن ارزشهای اصلی در روابط شما با دیگران میتواند به تعاملات مثبت و موثر کمک کند. این نوع تعاملات به شما کمک میکند که از روابط بهتری برخوردار شوید.
- پیشروی در مسیر اهداف: ارزشهای اصلی میتوانند به شما انگیزه و اندرزهای لازم برای پیشروی در مسیر تحقق اهداف شما را بدهند. زیرا همیشه به یاد دارید که چرا این اهداف برای شما مهم هستند.
در کل، نگاه داشتن به ارزشهای اصلی و اجرای آنها در زندگی کمک میکند تا به دنبال معنا و هدف واقعی زندگیتان باشید و به صورت هماهنگ و توازندهنده بین مختصات مختلف زندگی کار کنید.
4. برای درک نیازها و دیدگاه های اعضای تیم وقت بگذارید
به عنوان یک رهبر یا عضو تیم، درک نیازها و دیدگاههای اعضای تیم بسیار مهم است تا تعاملات مثبت و کارآمدی ایجاد شود. در زیر چند راهنمایی برای بهترین شیوه درک نیازها و دیدگاههای اعضای تیم آمده است:
- گوش دادن فعال: وقت بگذارید تا به طور کامل به اعضای تیم گوش دهید. این به آنها اعتماد میدهد که شما واقعاً به نظرات و نیازهایشان توجه میکنید.
- سوالات باز: از سوالات باز استفاده کنید تا از اعضای تیم بپرسید نیازها، دیدگاهها و نگرشهایشان درباره مسائل را چگونه میبینند. این کمک میکند تا اطلاعات بیشتری دریافت کنید.
- جلسات فرصتهای باز: در جلسات تیمی، فرصتهایی برای اعضای تیم برای ابراز دیدگاهها و نیازهایشان ایجاد کنید. این میتواند به تبادل اطلاعات و تفهیم بهتر از نیازها کمک کند.
- تشویق به انعکاس: ترغیب کنید اعضای تیم به انعکاس بر تجربیات و نظراتشان در مورد مسائل مختلف. این باعث میشود تا دیدگاههای آنها روشنتر شود.
- مصاحبه فردی: در برخی موارد، ممکن است به عنوان رهبر، با اعضای تیم به صورت فردی مصاحبه کنید تا به طور عمیقتر با نیازها و دیدگاههایشان آشنا شوید.
- قبول و تقدیر از تنوع: تیمها از افراد با نیازها، دیدگاهها و تجربیات مختلف تشکیل شدهاند. تقدیر از تنوع اعضا کمک میکند تا محیطی باز و منعطف ایجاد شود.
- فهم از زمینههای مختلف: اگر اعضای تیم از زمینهها و فهرستهای مختلفی میآیند، تلاش کنید تا با تحقیق درباره زمینههای آنها و فهم بهتری از تجربیاتشان بدست آورید.
- اعلام اهمیت نظرات: به اعضای تیم نشان دهید که نظراتشان برای شما اهمیت دارد و در تصمیمگیریهای تیم در نظر گرفته میشود.
در نهایت، این توجه به نیازها و دیدگاههای اعضای تیم بهبود ارتباطات، افزایش همبستگی و تشکیل تیم موثرتر را تسهیل میکند.
5. در اینکه خودتان باشید و ایده هایتان را بیان کنید تردید نداشته باشید
در واقعیت، اعتماد به نفس در بیان ایدهها و اعتقادهای خود میتواند به دلیل ترس از نقدها یا عدم پذیرش توسط دیگران، چالشبرانگیز باشد. اما اهمیت دارد که توانایی بیان ایدهها و دیدگاههای خود را در مواجهه با این تردیدها ارتقاء دهید. در زیر چند نکته برای بهترین شیوه بیان ایدهها و مقابله با تردیدها آورده شده است:
- اطمینان از خود: پیش از بیان ایدهها، به خودتان اطمینان دهید و به تواناییها و دانش خود اعتماد کنید. تا وقتی که خود باور نداشته باشید، دیگران هم ممکن است به شما اعتماد نکنند.
- تهیه زمینه: پیش از ارائه ایدهها، تحقیقات کافی انجام دهید تا اطلاعات دقیقتری در مورد موضوعات داشته باشید. این به شما کمک میکند به اطمینان بیشتری در بیان ایدهها برسید.
- منابع و تحقیقات: تردیدها ممکن است از نداشتن اطلاعات کافی به وجود آیند. با ارائه منابع و تحقیقات مرتبط، اعتبار ایدههایتان افزایش مییابد.
- شفافیت و واضحیت: ایدهها و اعتقادهایتان را به وضوح و شفافیت بیان کنید. این کمک میکند تا دیگران بهتر درک کنند چه چیزی را مطرح میکنید.
- آماده شدن برای سوالات: احتمالاً سوالات و تردیدها پیشآیند. پیشاپیش به سوالاتی که ممکن است پیش بیاید، پاسخ دهید تا از قبل برای مقابله با آنها آماده شوید.
- اهمیت بهبود: تردیدها ممکن است نشانگر نقاط ضعف یا نقدهای موجه در ایدههایتان باشند. به جای دفاع، تلاش کنید بهبود ایدهها و راه حلهایتان را در پاسخ به تردیدها ارائه دهید.
- شناختن حق دیگران به نقد: تردیدها و نقدها قابلیت توسعه و بهبود را دارند. بگذارید دیگران نظراتشان را ارائه کنند و سپس شما میتوانید با ارائه دلایل و استدلالهایتان به آنها پاسخ دهید.
- تمرین برای افزایش اعتماد به نفس: به تدریج اعتماد به نفس خود را افزایش دهید. میتوانید از تمرینهای روانشناختی و مهارتهای ارتباطی برای بهبود اعتماد به نفستان استفاده کنید.
در نهایت، بیان ایدهها و اعتقادهای خود با اطمینان و ارتعاش از اعتماد به نفس شما به دیگران پیام میدهد که ایدههای شما ارزش شنیدن دارند. این یک مهارت قابل توسعه است که با تمرین و تجربه بهبود مییابد.
6. هنگام استرس یا ناراحتی با خود و دیگران صادق باشید
در شرایط استرس یا ناراحتی، اصول صداقت و انجام تعاملات صریح میتواند بهترین راه حل باشد. در این موقعیتها، ادامه دادن به ارتباطات با صداقت با خود و دیگران به موارد زیر توجه کنید:
- به خودتان اجازه دهید احساس کنید: در ابتدا، به خود اجازه دهید احساسات خود را تجربه کنید. قبول کنید که همه ما در برابر شرایطی که ممکن است استرسزا یا ناراحتکننده باشند، واکنشهای خود داریم.
- به دیگران اطلاع دهید: اگر شرایط خاصی باعث استرس یا ناراحتی شما شده است، به دیگران بیان کنید. به دوستان، خانواده یا همکارانتان اجازه دهید بدانند که چگونه احساس میکنید. این به آنها اطمینان میدهد که شما احترامی به احساسات خود دارید و میخواهید از آنها حمایت یا درک کنند.
- محدود نکردن احساسات: اجازه دهید احساساتتان به آزادی عمل کنند. نیازی به پنهان کردن استرس یا ناراحتی نیست. ارتباطات با احساسات صریح میتواند به دیگران کمک کند تا بهتر درک کنند که شما در چه وضعیتی قرار دارید.
- درخواست حمایت یا فهم: اگر نیاز به حمایت یا درک دارید، از دیگران بخواهید که به شما کمک کنند. درخواست کمک یا حمایت از اطرافیان میتواند به شما کمک کند که با استرس یا ناراحتی بهتر روبرو شوید.
- احترام به خود و دیگران: در هر صورت، احترام به خودتان و دیگران را در نظر داشته باشید. ارتباطات صریح و صادقانه میتوانند به ارتباطات بهتر و افزایش احترام به یکدیگر منجر شوند.
- درخواست فضای خصوصی: در بعضی موارد، شما ممکن است به فضای خصوصی نیاز داشته باشید تا با استرس یا ناراحتی خود کنار بیایید. اطرافیان را از نیاز به فضای خصوصی خود آگاه کنید.
در کل، ارتباط با خودتان و دیگران به صداقت و باز بودن نیاز دارد. این بهترین راه برای مدیریت استرس و ناراحتی در مواجهه با مشکلات و چالشهای زندگی است.
احتمالا” برخی از این نکات مرتبط با خودآگاهی در ابتدا اندکی دلهره آور به نظر برسند. با این حال، میتوان از کسی که قادر به راهنمایی برای ایجاد استراتژیهای مفید به منظور بهبود خودآگاهی است، کمک گرفت.
خودآگاهی در رهبری درونی در مقایسه با خودآگاهی بیرونی
هرکس سطوح متفاوتی از خودآگاهی در رهبری دارد. برخی از ما ممکن است متوجه شویم که با بخشهای خاصی از خودمان بیشتر از سایر قسمت ها هماهنگ هستیم. خودآگاهی به دو دسته خودآگاهی درونی و بیرونی تقسیم می شود.
اجازه دهید ابتدا خودآگاهی درونی را شرح دهیم. در این نوع خودآگاهی، ما به خودشناسی بیشتری دست می یابیم. از ارزش ها، علایق، اهداف و احساسات خود به خوبی آگاهی می یابیم. می توانیم نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کرده و تصمیمات بهتری بگیریم. خودآگاهی درونی به ما کمک می کند تا اعتماد به نفس و عزت نفس خود را افزایش داده و اهداف واقع بینانه برای خود انتخاب نمائیم.(پیشنهاد می شود: افزایش اعتماد به نفس)
خودآگاهی بیرونی به معنای درک دیدگاه دیگران نسبت به ما می باشد. دیگران براساس ارزشها، خصوصیات شخصیتی و اهداف ما دیدگاههای خاصی نسبت به ما دارند. خودآگاهی بیرونی به رهبران کمک می کند تا یک محیط کاری که در آن اعضای تیم بهتر با هم همکاری کنند، را خلق نمایند. این رهبران احتمالا” تائید می کنند که بسیار خشن و سخت گیرند. با دانستن این موضوع می توانند تلاش کنند تا دیگران در حضورشان احساس راحتی کرده و لحن خود را ملایم تر کنند.
ممکن است برای درک خود به یک سفر خود اکتشافی یا خودیابی نیاز داشته باشیم تا بفهمیم که هستیم. با اینکه نتایج ممکن است متفاوت باشند، اما هر دو نوع خودآگاهی چیزهای متفاوتی درباره خودمان به ما می آموزند.
زمانی که خودآگاهی در رهبری درونی و بیرونی متعادل نباشد
ممکن است تصور کنیم در صورت داشتن خودآگاهی بیرونی دیگر نیازی به نگرانی در مورد خودآگاهی درونی نباشد یا برعکس. اما تعادل مهم است. هر دو نوع خودآگاهی به استراتژی ها و مهارت های متفاوتی برای درک نیاز دارند. هدف ما بایستی متعادل کردن بینش خود با دیدگاه دیگران نسبت به ما باشد.
هر دو نوع خودآگاهی در رهبری باید با هم وجود داشته باشند. اینگونه نیست که بتوان یکی را بدون دیگری داشت. علاوه بر این، نباید یکی را نادیده گرفته و دیگری را به نفع خود بدانیم چون در اینصورت رشد خودآگاهی کلی خود را از دست می دهیم.
تقویت هر دو نوع خودآگاهی چالشی است که بسیاری از رهبران هنگام تلاش برای استفاده از خودآگاهی در محل کار با آن مواجه می شوند. باید هنگام کار بر روی اینکه ما بعنوان یک فرد که هستیم و شنیدن دیدگاه دیگران نسبت به خود ذهنی باز داشته باشیم.
بسته به آنچه در می یابیم، ممکن است نیاز به بهبود مدیریت فردی خود نیز داشته باشیم. اینطور نیست که روزی همه پاسخهای لازم در مورد اینکه که هستیم و دیگران چگونه ما را می شناسند، داشته باشیم. اعضای تیم، محل کار و حتی مشاغل ما تغییر می کنند و همراه آن، خودشناسی و توانایی ما برای درک اینکه دیگران ما را چگونه می بینند نیز افزایش می یابد.(پیشنهاد می شود: ارتباط بین خودشناسی و خودکنترلی)
اکنون بیش از هر زمان دیگری به بازخورد نیاز دارید
بازخورد افراد را به هم می ریزند، اما در عین حال باعث میشود افراد در مورد امکان یادگیری چیزهای جدید هیجانزده باشند. رهبران تجاری به بازخورد علاقمند هستند چون به کسب و کار آنها کمک می کند تا از هر اشتباهی درس گرفته و پیشرفت کنند. این همان چیزی است که همه رهبران در صورتیکه خواستار تقویت مهارت های خود باشند و بخواهند به کار خود کمک کنند، در زندگی به آن نیاز دارند.
در جلسات، ایمیلها یا نظرات خودسنجی بازخورد دیگران را دریافت میکنیم. اما شنیدن بازخورد، نقطه ضعف برخی از رهبران است. آنها نمی خواهند در مورد نقاط ضعف یا اشتباهات خود چیزی بشنوند، اما بازخورد به ما کمک می کند تاثیر اعمال خود را درک کنیم.
این بازخورد اطلاعاتی در مورد مهارت های ارتباطی یا نیاز به بهبود مهارت های سازمانی در اختیار ما قرار می دهد. خودآگاهی بیرونی افراد به بازخورد وابسته است چون ما نیاز به شنیدن نظرات دیگران داریم.
رهبران کارآمد تنها به بازخورد گوش نمی دهند. بلکه به آن عمل می کنند. آنها از بازخورد برای تشخیص الگوها یا رفتارهای خاصی استفاده می کنند که در غیر این صورت متوجه آنها نمی شدند. برای رشد مهارت ها و دانش رهبری، باید متعهد به یادگیری مداوم باشیم. مهم نیست که چقدر هنگام گوش دادن به بازخورد ممکن است ناراحت شویم، باید آن را ارتقا دهیم.
بجای «علت » در مورد «چه کاری » سوال کنید
نحوه پرسیدن سوال مهم است. پرسیدن سؤالاتی که با «چرا» شروع میشوند، ممکن است در زمان حال به ما کمک کند اما احتمالا” هرگز پاسخ محکمی پیدا نکنیم یا از آنچه آن پاسخ برای ما به ارمغان می آورد راضی نخواهیم شد. اینها میتوانند به جای یافتن پاسخهای مشخصی که به رشد خودآگاهی ما کمک کند، باعث تجربه درگیری ذهنی و احساس گناه بیشتر شوند.
«چرا» ما را به نتیجهگیری سریع تشویق می کند که حتی ممکن است درست نباشد. برای مثال زمانی که انتقاد مثبتی از کارمان دریافت نمی کنیم. احتمالا” فکر کنیم، “چرا مدیران از کار من ناراضی هستند؟” و شروع به پر کردن مغز خود با خودگویی منفی نمائیم. این افکار بدبینانه ذهن ما را پر کرده و در نهایت کمکی به حل مشکلات نمی کنند.
با این حال، یک راه حل برای این مسئله وجود دارد. «چرا» را با «چه کاری» عوض کرده و یک جمله جدید در کنار آن بسازید. استفاده از “چه” واکنشی را برانگیخته و ما را تشویق به اقدام می کند. این امر پرسشهای متمرکز و مشخصی را ایجاد میکند که به جای سرکوب، به ما قدرت میدهند. در عوض، سوال ما می تواند این باشد که “چه کاری می توانم انجام دهم تا مهارت های خود را افزایش داده و از این به عنوان یک فرصت یادگیری برای انجام کار بهتر برای آینده استفاده کنم؟”
این سوال ما را تخریب نمی کند. با تمرین خویشتن پذیری و تمرکز بر روی رشد، یک برنامه عملی را تدوین می نمائیم. قبول می کنیم که اشتباه کرده ایم اما اجازه نمی دهیم که این اشتباه ما را کنترل کند.
خودآگاهی در وحدت نهفته است
خودآگاهی در رهبری یک نمایش یک نفره نیست. این با دنبال نمودن موفقیت جمعی و در اولویت قرار دادن تیم اتفاق می افتد. رهبران خودآگاه تنها بر پیروزی های فردی متمرکز نیستند. بلکه خواستار موفقیت اعضای تیم می باشند. آنها این کار را با ارزیابی مداوم خود در مسیر های پیشرفت انجام می دهند.
رهبران موفق با گوش دادن به بازخوردهای همه، کار گروهی را در محل کار توسعه می دهند. آنها با مد نظر قرار دادن رشد سوالات سازنده ای می پرسند و برای فرصت کار مشترک ارزش قائلند.
مطالعات نشان می دهند که کار تیمی به عوامل عمیقی مانند نگرش ها، ارزش ها و خودآگاهی بستگی دارد. فناوری شیک یا بودجههای نامحدود نیستند که کار تیمی را پیش میبرند، بلکه افراد خواهان کار معنادار و هدفمند این کار را انجام می دهند.
در نهایت افزایش خودآگاهی در رهبری به این معناست که ما متعهد به سفری پر از گوش دادن و پرسیدن سوالات هستیم تا بهتر بفهمیم از نظر حرفه ای و شخصی که هستیم.
نتیجه گیری
خودآگاهی در رهبری یکی از ویژگیهای مهم در رهبران سازمان است که بهبود قابل توجهی در کارایی و موفقیت شخصی و سازمانی دارد. رهبرانی که خودآگاهی خود را تقویت میکنند، میتوانند با دیگران بهتر ارتباط برقرار کنند، تصمیمات بهتری بگیرند و به کارکنانشان انگیزه بیشتری بدهند. برای افزایش خودآگاهی، میتوان به تمرین مدیتیشن و توجه به علائم فیزیکی بدن پرداخت.
همچنین، پرسیدن از دیگران درباره نقاط قوت و ضعف شخصی میتواند به تقویت خودآگاهی کمک کند. بنابراین، توسعه خودآگاهی میتواند به رهبران کمک کند تا به موفقیت بیشتری دست یابند و به شرکتها و سازمانهای خود کمک کنند تا به بهرهوری و کارایی بیشتری دست یابند.
سوالات متداول
خودآگاهی در رهبری، توانایی تشخیص و درک احساسات، نقاط قوت و ضعف، ارزشها و تأثیرات فرد بر دیگران است. این فرآیندی است که به بررسی مداوم، بازخورد و خودارزیابی نیاز دارد. خودآگاهی برای رهبری موثر به دلیل اینکه رهبران را قادر می سازد تا برداشت ها و محدودیت های خود را بفهمند، احساسات خود را مدیریت کنند، بهتر ارتباط برقرار کنند، تصمیمات بهتری بگیرند و با تیم خود روابط قوی تری برقرار کنند مهم است. رهبران می توانند خودآگاهی خود را از طریق تمرینات مختلفی مانند مدیتیشن ذهن آگاهی، نوشتن در دفتر خاطرات، درخواست بازخورد از دیگران، شرکت در برنامه های توسعه رهبری و ... توسعه دهند. فواید خودآگاهی برای رهبری شامل بهبود تصمیم گیری، افزایش هوش هیجانی، بهبود ارتباطات، ایجاد روابط قوی با اعضای تیم، افزایش انعطاف پذیری و همچنین تطابق بیشتر با ارزش ها و اهداف سازمان است. بله، خودآگاهی می تواند باعث بهبود کیفیت رهبری شود، زیرا رهبران با توانایی درک بهتر از خود و محیط، قادر خواهند بود تصمیمات بهتری را بگیرند و روابط بهتری با تیم خود برقرار کنند. برای ترویج خودآگاهی در محیط کار، می توان از روش هایی مانند تشویق کارکنان به شرکت در دوره های آموزشی خودآگاهی، ارائه فرصت برای بازخورد، توجه به نقاط قوت و ضعف کارکنان و تشویق آنها به انجام تمریناتی مانند مدیتیشن استفاده کرد. بله، خودآگاهی می تواند به کاهش استرس رهبران کمک کند، زیرا رهبران با توانایی درک بهتر از احساسات و نیازهای خود، می توانند استرس خود را کنترل کنند و با مدیریت بهتر استرس، عملکرد بهتری داشته باشند. برای ارزیابی تأثیرات مثبت خودآگاهی در سازمان، می توان از شاخص هایی مانند کاهش نرخ تغییرات پرسنل، افزایش رضایت شغلی، بهبود کیفیت تصمیم گیری ها و کاهش سطح استرس در سازمان استفاده چیست خودآگاهی در رهبری؟
چرا خودآگاهی برای رهبری موثر مهم است؟
چگونه رهبران می توانند خودآگاهی خود را توسعه دهند؟
چه فوایدی از خودآگاهی برای رهبری وجود دارد؟
آیا خودآگاهی می تواند باعث افزایش کیفیت رهبری شود؟
چگونه می توان خودآگاهی را در محیط کار ترویج داد؟
آیا خودآگاهی می تواند به کاهش استرس رهبران کمک کند؟
چگونه می توان تأثیرات مثبت خودآگاهی در سازمان را ارزیابی کرد؟