توسعه فردی

احساسات منفی چیست و چگونه آنها را کنترل کنیم؟

مقدمه

همه ما از سنین کودکی احساسات را تجربه می کنیم. بعنوان افراد بزرگسالی که در تلاش برای حرکت در دنیای غالبا” پر هرج و مرج زندگی مدرن هستند، دامنه احساساتی که در یک روز تجربه می نمائیم می تواند به صورت چشمگیری تغییر نماید.

احساسات منفی چیست

توانایی ما برای احساس و پاسخ دادن به عواطف اغلب امری عادی و بدیهی در نظر گرفته می شود.

ما به ندرت در مورد احساسات خود اندیشیده و یا به آن توجه می کنیم. و تاثیری که این امر می تواند بر حالات روانی و فیزیولوژیکی ما داشته باشد یا پیامدهای بلند مدت پایبندی به احساسات که احتمالا” برای ما مضر می باشد، را مد نظر قرار نمی دهیم.

در این مقاله، به بررسی عمیق احساسات – به ویژه احساسات منفی – علت ایجاد و اثرات آن‌ها، و اینکه چگونه می‌توان از آن‌ها برای ایجاد احساس سلامتی بیشتر استفاده کرد، می پردازیم.

احساسات منفی چه می باشند ؟

لازم است که بین اینکه چیستی عواطف و احساسا تمایز قائل شویم. با این که این دو به هم مرتبط می باشند، اما تفاوتی بزرگتر از آن چیزی که ممکن است تصور کنید بین آنها وجود دارد. این امر هنگام شروع تحقیقاتم، مرا شگفت زده کرد.

عواطف – عواطف به عنوان واکنش های “سطح پایین تر” در نظر گرفته می شوند. آنها ابتدا در نواحی ساب کورتیکال مغز مانند آمیگدال و قشر قدامی پیش پیشانی رخ می دهند. این قسمت ها در مغز مسئول ایجاد واکنش های بیوشیمیایی می باشند که مستقیما” بر حالت جسمانی فرد تاثیر می گذارند.

عواطف در DNA رمزگذاری شده و تصور می شود که بعنوان روشی برای کمک به ما در نشان دادن واکنش سریع به تهدیدات محیطی مختلف، مانند پاسخ ” جنگ یا گریز ” ایجاد شده باشند. همچنین مشخص شده که آمیگدال در آزادسازی انتقال دهنده های عصبی ضروری برای حافظه نقش دارد لذا خاطرات عاطفی اغلب قوی تر و راحت تر به یاد آورده شوند.

عواطف دارای زمینه جسمانی قوی تری نسبت به احساسات می باشند، در نتیجه محققان تشخیص عینی آنها را از طریق نشانه های جسمانی از جمله جریان خون، ضربان قلب، فعالیت مغز، حالات چهره و زبان بدن راحت تر می دانند.

احساسات – عواطف به عنوان احساسات اولیه در نظر گرفته شده و معمولاً واکنش ما به هیجانات مختلف تجربه شده هستند. در شرایطی که عواطف می توانند تجربه عام تری در بین همه انسان ها باشند، احساسات بیشتر ذهنی بوده و تحت تأثیر تجربیات شخصی و تفاسیر ما از دنیای اطراف بر اساس آن تجربیات قرار دارند.

احساسات در نواحی نئوکورتیکال مغز رخ داده و مرحله بعدی در چگونگی واکنش ما نسبت به عواطف خود به عنوان یک فرد هستند. از آنجایی که آنها بسیار ذهنی هستند، امکان سنجش آنها همانند عواطف وجود ندارد.

شش نوع عواطف پایه ای ابتدایی

روانشناسان برای مدت طولانی دامنه هیجانات انسانی و تعاریف آنها را مورد بررسی قرار داده اند. اکمن (1999) شش نوع عواطف پایه ای ابتدایی را شناسایی کرده است:

  • خشم
  • بیزاری
  • ترس
  • شادی
  • غم
  • شگفتی

او بعداً این را گسترش داده و یازده احساس اساسی دیگر را نیز در این فهرست گنجاند:

  • تفریح
  • تحقیر
  • خرسندی
  • خجالت
  • هیجان
  • احساس گناه
  • غرور
  • آسایش خاطر
  • رضایت
  • احساس خوشی
  • شرمندگی

پم (2013) عواطف منفی را به عنوان یک احساس ناخوشایند یا ناراحت کننده تعریف می کند که برای بیان تأثیر منفی نسبت به یک رویداد یا شخص در افراد برانگیخته می شود. با خواندن فهرست احساسات اولیه اکمن، تشخیص احساسات «منفی» بسیار راحت است.

با اینکه می‌توان از برچسب منفی استفاده کرد، اما لازم به یادآوریست که تجربه همه احساسات امری کاملاً طبیعی است. آنها بخشی از DNA فرد هستند. آنچه مهمتر است، درک زمان و علت بروز عواطف منفی و ایجاد رفتارهای مثبت برای پرداختن به آنها می باشد.

نگاهی به روانشناسی عواطف

یکی از محبوب‌ترین نظریه‌های روان‌شناختی عواطف، چرخ عواطف رابرت پلاچیک است. پلاچیک (1980) بیان کرد که هشت احساس اصلی وجود دارد: شادی، اعتماد، ترس، شگفتی، غم، انتظار، خشم و بیزاری. پلاچیک با جفت کردن احساسات با متضادهایشان و سپس ایجاد یک چرخه عواطف فراتر رفته و نشان می دهد احساسات ما تا چه اندازه پیچیده و تعاملی هستند.

چرخه احساست - چرخ عواطف رابرت پلاچیک

همانطور که گفته شد، پلاچیک احساسات اصلی را با متضادهای آنها جفت نموده تا به توسعه بیشتر نظریه خود کمک کند، بنابراین:

  • غم نقطه مقابل شادی
  • انتظار برعکس پیش نگری
  • خشم نقطه مقابل ترس و
  • انزجار برعکس اعتماد است

چرخه پلاچیک یک نمایش بصری قوی از نحوه نمایش احساسات ما ارائه می دهد. همانطور که می بینید با حرکت به سمت بیرون چرخه، از شدت احساسات اصلی کم می شود. همچنین پلاتچیک از رنگ ها برای نمایش شدت احساسات استفاده کرده و رنگ های تیره تر بیانگر احساسات شدیدتر می باشند. بنابراین در اعتماد بیشترین شدت به تحسین و در کمترین حد به پذیرش تبدیل می شود.

این یک منبع عالی برای شروع است که با کمک آن می توانیم درک خود را از نحوه بروز احساسات، چگونگی نوسان آنها و نحوه تعامل آنها با یکدیگر توسعه دهیم. تحقیقات روان‌شناختی اطلاعات بیشتری در این زمینه فراهم نموده و چهارچوبی است که پژوهشگران فعال در زمینه بررسی احساسات معمولا” تحقیقات خود را بر اساس آن پایه ریزی کرده اند

شاور و همکاران (1987) و بعداً پاروت (2001) یک “درخت” احساسات را پیشنهاد نمودند که احساسات را به ابعاد اولیه، ثانویه و ثالث تقسیم می کند. این ها شامل 6 احساس اصلی (عشق، شادی، شگفتی، خشم، غم و ترس) به همراه احساسات مرتبط ایجاد شده در سطوح ثانویه و سپس ثالث می باشند.

برای مثال، در صورتیکه احساس اولیه شادی باشد، احساسات ثانویه نشاط، خوش بینی یا شیفتگی و سطح سوم نیز شامل لذت، پیروزی یا امید خواهد بود.

کامبریا، لیوینگستون و حسین (2011) چرخه پلاچیک را ارتقا داده و « ساعت شنی احساسات » را ایجاد کردند. آنها در کتاب خود بر هشت احساس اصلی چرخه پلاچیک متکی بوده و آنها را به چهار بعد حساسیت، توجه، دلپذیری و شایستگی تقسیم می کنند.

آنها همچنین بین احساسات مثبت (شادی، اعتماد، خشم و انتظار) یا منفی (انزجار، غم، ترس و تعجب)، تمایز قائل می شود.

تحقیقات و مطالعات بر احساسات منفی

تحقیقات و مطالعات

هر چه تحقیقات بیشتری برای درک احساسات ما تلاش کرده اند، بیشتر تمایز بین احساسات مثبت و منفی و تأثیر هر یک بر سلامت روانی و جسمانی ما مشخص شده است.

در ادامه خلاصه‌ای از مطالعات انجام شده در مورد این موضوع ارائه می شود که انتظار می رود درک عمیق تری نسبت به فهم کنونی ما از احساسات منفی فراهم کنند :

  • شوارتز و کلور (1996) با تئوری “احساسات به عنوان اطلاعات” نقش احساسات را در نحوه قضاوت ما در مورد محیط مفهوم سازی کردند. آنها معتقدند که عواطف بازخوردی از ایمنی محیط و ظرفیت ما برای مدیریت موقعیت‌های خاص را در اختیار ما قرار می‌دهند. از این لحاظ، احساسات منفی قوی‌ترین نشانه‌ هارا در مورد اینکه چیزی درست نیست، یا امنیت ما ممکن است در معرض خطر قرار داشته باشد، در اختیار ما قرار می دهند.
  • اضطراب اغلب بعنوان یک احساس منفی در نظر گرفته می شود که برای تحریک ما به منظور اقدام ضروری است. غالبا” واکنش به موقعیت‌ها بدون وجود این هیجان دشوار است، اما بایستی آن را کنترل نمائیم چون اضطراب در بلند مدت قادر به مختل نمودن عملکرد شناختی ما می باشد (روزن، 2008).
  • آدلر، روزن و سیلورستاین (1998) تأثیر احساسات منفی را در نقش مذاکره مورد بررسی قرار داده اند. آنها با تمرکز بر دو احساس منفی – ترس و خشم – دریافتند مذاکره‌کنندگان ناتوان در درک یا کنترل این احساسات، علی‌رغم آموزش‌هایشان، اغلب نمی توانند مداخله مؤثری در هنگام نیاز داشته باشند. تحقیقات مشابه شیوه های هیجانی مختلف از جمله خشم و قدردانی، تأثیر شناخت و رفتار را در زمینه مداخه بررسی نموده اند (ویلیامز و هینشاو، 2018).
  • بیسواز –دینر و کاشدان (2014) کتاب کاملی را در مورد انگیزه مثبتی که احساسات منفی می توانند ما را به سمت آن ها سوق دهند، نوشته اند. آنها احساسات منفی را انگیزه ای برای کمک به بیان و اصلاح رفتار و اقدام می دانند.
  • عواطف منفی در زمینه های فرهنگی نیز مورد مطالعه قرار گرفته اند. روزین و همکاران (1999) احساسات اهانت(تحقیر)، خشم و انزجار و تأثیر آنها را بر جوامع آمریکایی و ژاپنی در زمینه موازین اخلاقی مانند جامعه، خودمختاری و الوهیت مورد بررسی قرار داده اند
  • تئوری برانگیختگی نیز به احساسات منفی – به ویژه خشم – می پردازد. مطالعات نشان می دهند که افراد هنگامیکه یک رویداد یا موقعیت را بعنوان رویداد یا موقعیت شخصی مربوط به خود و ناسازگار با اهدافشان می بینند و خصوصا” هنگامیکه عمداً توسط شخص دیگری ایجاد شده باشند، احساس عصبانیت می‌کنند. نظریه پردازان برانگیختگی(لازاروس، 1991، روزمن، 1991، و اسمیت و الزورث، 1985) بر نقش ادراک تهدیدهای بالقوه تأکید دارند.

8 نمونه از احساسات منفی

احساسات منفی کاملاً طبیعی می باشند. بدون آنها، نمی توان قدردان عواطف مثبت بود. در عین حال، اگر متوجه شدید که مداوم به یک احساس خاص – به ویژه یک احساس منفی – تمایل دارید، بایستی دلیل آن را بررسی کنید.

8 مورد از رایج‌ترین احساسات منفی و دلیل بروز آنها در ادامه بصورت خلاصه معرفی می شوند:

خشم

تا به حال کسی به شما گفته کاری را که دوست دارید، انجام ندهید؟ این حرف باعث بروز چه احساسی در شما می شود؟ آیا تا بحال خونتان به جوش آمده، دمای بدنتان افزایش یافته و “خون جلوی چشمانتان را گرفته است” ؟ معمولاً خشم را اینگونه توصیف می کنند. بدن نسبت به اموری که مطابق میلش نیستند واکنش داده و این تلاشی برای تنبیه و اصلاح آن هاست.

اغلب هنگام عصبانیت فریاد می زنیم و چهره ما بیانگر عصبانیت ما می باشد و حتی ممکن است اوضاع را بهم بریزیم. تلاش می کنیم در یک موقعیت حرف خود را به کرسی بنشانیم و این تنها روشی است که می توانیم فکر کنیم. اگر اغلب اینگونه به ماجراها واکنش نشان می‌دهید، بهتر است دلیل آن را بررسی کرده و راهکارهای مفید تری ارائه دهید.

آزردگی

آیا همکاری دارید که با صدای خیلی بلند صحبت می کند؟ آیا همسرتان همیشه ظروف کثیف را در سینک رها می کند؟ با اینکه احتمال دارد همکارمان را دوست داشته باشیم و به شریک زندگی‌مان نیز عشق بورزیم، اما اینگونه رفتارها می‌توانند باعث ناراحتی و رنجش ما شوند. با مراجعه به چرخ پلاچیک، متوجه خواهید شد که آزردگی، حالت ضعیف تر خشم است.

هر چند شدت عصبانیت را ندارد، اما نتیجه یک فرآیند فکری مشابه است – اتفاقی افتاده یا فردی در حال انجام کاری است که شما تمایل دارید انجام ندهد اما هیچگونه کنترلی روی آن ندارید.

ترس

ترس چون به شدت با احساس ما در مورد بقای خود مرتبط است اغلب بعنوان یکی از احساسات اصلی معرفی می شود. این یک واکنش پیشرفته برای هشدار در مورد موقعیت های خطرناک، موانع غیر منتظره یا شکست است. ما از روی ناراحتی، احساس ترس نمی کنیم، برعکس، این ترس به ما کمک می کند تا خطر احتمالی را با موفقیت پشت سر بگذاریم.

پذیرش احساس ترس و کشف علت بروز آن می تواند به آمادگی فرد برای مقابله موثر با چالش ها کمک کند.

اضطراب

همانند ترس، اضطراب نیز در صدد هشدار در خصوص تهدیدات و خطرات بالقوه می باشدو اغلب به عنوان یک احساس منفی در نظر گرفته می شود، زیرا تصور می شود که داشتن حالت اضطراب به قضاوت و توانایی ما برای اقدام آسیب می زند. تحقیقات جدید خلاف این امر را نشان می دهند.

زین، وایات و گریز (2015) دریافته اند که داشتن اضطراب توانایی فرد را برای تشخیص حالت های چهره خشمگین یا ترسناک افزایش می دهد. آنها با اندازه گیری سیگنال‌های الکتریکی در مغز متوجه شدند که اصولا”، افراد مضطرب آمادگی بیشتری برای پاسخ و واکنش به تهدیدات درک شده دارند.

غم

هنگامی که فرصتی را از دست می دهید، نمره بدی می گیرید، یا شغلی را که به آن امید داشتید قطعی نمی شود، احتمالاً احساس ناراحتی خواهید کرد. غم و اندوه زمانی اتفاق می افتد که از خود، دستاوردهایمان یا رفتار کسانی که در کنار ما هستند ناراضی باشیم. تجربه اندوه می تواند مفید باشد چون به ما نشان می دهد که به چیزی اشتیاق داریم. این احساس می تواند عامل مهمی برای تحقق تغییر باشد.

گناه

گناه احساس پیچیده ای است. ممکن است آن را در رابطه با خود و رفتارهای گذشته‌ای که آرزو داریم اتفاق نمی‌افتادند، و همچنین در رابطه با نحوه تاثیر رفتارمان بر اطرافیان، احساس کنیم. گناه اغلب به عنوان “احساس اخلاقی” در نظر گرفته می شود (هیدت، 2000) و می تواند یک عامل قوی دیگر برای تشویق ما به ایجاد تغییرات مثبت در زندگی باشد.

دلسردی

مانند گناه، دلسردی نیز ممکن است حس پیچیده ای باشد. از دست دادن اشتیاق، انگیزه یا علاقه به چیزهایی که قبلاً از آنها لذت می بردید می تواند با دلسردی مرتبط باشد. همانند خشم، دلسردی نیز ممکن است هنگامی ایجاد شود که کنترل یک ماجرا یا موقعیت را از دست می‌دهیم، اما به جای عصبانی شدن، به دنبال بیان غیر مستقیم خشم انفعالی خود از نافرمانی هستیم.

ناامیدی

آیا تا به حال برای رسیدن به یک کار یا هدف خاص چندین مرتبه تلاش کرده و موفق نشده اید؟ آیا این امر باعث شده که بخواهید تسلیم شوید و در رختخواب بمانید؟ این ناامیدی و احساسی است که وقتی به نتایج دلخواه خود نمی‌رسیم به وجود می‌آید. ناامیدی بهانه دست برداشتن از اهداف مورد نظرمان را به ما داده و از تاکتیک حفظ بقا ناشی می شود.

در واقع ناامیدی می تواند اخطار مفیدی برای استراحت و بازیابی، قبل از ادامه تحقق یک هدف چالش برانگیز باشد.

چه چیزی باعث بروز احساسات منفی می شود و چرا آنها را حس می کنیم؟

به محض بررسی بیشتر احساسات منفی، می توان فهمید که چه چیزی ممکن است باعث ایجاد یا تحریک آنها شود و ما چرا این احساسات را داریم.

از نظر علل، موارد مختلفی می توانند وجود داشته باشند، برای مثال:

  • احساس اضطراب برای شرکت در یک مصاحبه شغلی
  • عصبانیت از گرفتاری در ترافیک
  • غم و اندوه ناشی از تجربه جدایی
  • دلخوری از اینکه یک همکار برای پروژه بزرگ تلاش نکرده است.
  • ناامیدی از عدم پایبندی به یک رژیم تمرینی جدید

احساسات منبع اطلاعاتی هستند (شوارتز و کلور، 1996) که به فرد کمک می کنند تا آنچه را که در محیط اطرافش می گذرد درک کند. به ویژه عواطف منفی برای شناسایی تهدیدات (زین، وایات و گریز، 2015) و آمادگی مقابله مثبت با خطرات احتمالی مفید می باشند (بیسواس-داینر و کاشدان، 2014).

بسیاری از تجربیات مختلف در زندگی، واکنش های عاطفی متفاوتی را با شدت های متغیر تحریک می کند. شما بعنوان یک انسان، طیف کاملی از احساسات را در طول زندگی خود در پاسخ به شرایط سریعا” در حال تغییر، تجربه خواهید کرد.

آیا باید بر احساسات منفی غلبه کرده و به طور کلی آن ها را متوقف کنیم؟

غلبه بر احساست منفی

به طور خلاصه، خیر.

طبیعتا” می خواهیم از احساساتی که باعث ایجاد حس بدی در ما می شوند، دور بمانیم. به عنوان یک واکنش تکاملی، در دنیای مدرن کنونی احساسات منفی واقعاً نشانه‌ای از تهدید شدید بر علیه ما نیستند، و غلبه و متوقف نمودن آنها به طور کلی برای ما بسیار مضر است.

احساسات منفی بخش کاملا” طبیعی، سالم و مفید زندگی هستند. من معتقدم واقعا” مهم است که در «تله شادی» که نشانه ضعف یا هوش هیجانی پایین هستند، نیفتیم. از روی تجربه شخصی می دانم که تلاش برای فرار از احساسات منفی، می تواند منجر به درد عاطفی بیشتر شود.

هیچ احساسی بدون هدف نمی باشد. زمانی که شروع به کاوش بیشتر و درک هدف پشت هر احساس کنیم، روش های جدیدی برای واکنش یاد می گیریم که از رشد عاطفی و احساس رفاه ما پشتیبانی می کنند.

همچنین هنگام بررسی احساسات منفی، باید بدانید آنها تنها منبع اطلاعاتی موجود نیستند. قبل از اقدام بر اساس هر احساس، باید به دنبال کشف تجربیات قبلی، دانش و خاطرات ذخیره شده، ارزش های شخصی و نتایج دلخواه برای هر ماجرای خاص بود.

به یاد داشته باشید که عواطف واکنش های سطح پایین هستند، بنابراین باید تصمیم بگیرید که چگونه به آنها پاسخ دهید و اجازه ندهید رفتار شما را کنترل کنند.

احساسات منفی چه اثراتی دارند؟

با اینکه درک این مسئله که احساسات منفی بخشی از سالم زندگی محسوب می شوند، حائز اهمیت است، اما دادن آزادی بیش از حد به آنها نیز یک معضل است.

با صرف زمان زیاد برای تمرکز بر احساسات منفی و موقعیت هایی که احتمالا” باعث ایجاد آنها شده اند، ممکن است وارد یک مارپیچ نشخوار ذهنی شوید. نشخوار ذهنی تمایل به ادامه اندیشیدن، تکرار یا وسواس در مورد موقعیت ها و تجربیات هیجانی منفی می باشد (نولن هوکسما، 1991).

در این مارپیچ تفکر منفی، احتمالا” در نهایت احساس بد و بدتری نسبت به موقعیت و خود پیدا می کنید، که نتیجه آن می‌تواند برای سلامت روح و جسم مضر باشد.

مشکل نشخوار ذهنی این است که مسیرهای پاسخ مغز به استرس را افزایش داده و در نتیجه بدن هورمون استرس کورتیزول غیر ضروری زیادی ترشح می کند. شواهد زیادی نشان می دهند که این هورمون عامل محرکی برای افسردگی بالینی محسوب می شود (ایزارد، 2009).

تحقیقات بیشتر، تمایل به نشخوار ذهنی را با شماری از رفتارهای مقابله ای مضر از جمله پرخوری، استعمال دخانیات و مصرف الکل، همراه با پیامدهای سلامت جسمانی از جمله بی خوابی، فشار خون بالا، بیماری های قلبی عروقی و اضطراب و افسردگی مرتبط دانسته اند (گرین و همکاران، 2012.، دیمزدیل، 2008، اورسون و همکاران، 1998).

مطالعه دیگری نشان می دهد که افرادی که پس از یک تجربه هیجانی منفی برای مدت طولانی به نشخوار ذهنی می‌پردازند، مدت زمان بیشتری طول می‌کشد تا از تأثیرات فیزیولوژیکی این تجربه رهایی یابند.

خلاص شدن از نشخوار ذهنی می تواند کار دشواری باشد، به ویژه اینکه اکثر افراد متوجه نیستند که در نشخوار ذهنی گیر افتاده اند، در عوض تصور میک نند که بصورت موثر در حال حل مشکلات هستند. این امر می تواند عوارض زیادی بر سلامت روانی و جسمی داشته باشد.

احساسات منفی چگونه می توانند بر سلامت و رفاه ما تأثیر گذار باشند؟

احساسات منفی چگونه بر سلامت تاثیر می گذارد

این احساسات منفی نیستند که مستقیماً بر سلامتی و تندرستی ما تأثیر می‌گذارند، بلکه نحوه واکنش ما و پردازش آنها هنگام تجربه کردنشان بسیار حائز اهمیت است.

تداوم احساسات منفی می تواند باعث افزایش تولید هورمون استرس یعنی کورتیزول در بدن شود، که به نوبه خود توانایی شناختی ما را برای حل موثر مشکلات کاهش می دهد و همچنین می تواند به سیستم ایمنی بدن آسیب زده و فرد را مستعد ابتلا به سایر بیماری ها کند. استرس مزمن همچنین با کاهش طول عمر مرتبط می باشد.

مشخص شده خشم یک احساس منفی است که بیشترین تأثیر را به ویژه در موارد کنترل ضعیف بر سلامت و تندرستی ما دارد. مطالعات صورت گرفته خشم را با اختلالات سلامتی مختلفی از جمله فشار خون بالا، بیماری‌های قلبی عروقی و اختلالات گوارشی مرتبط می‌دانند.

بوئرما (2007) مقادیر ناسالم عصبانیت را با افزایش سطح کورتیزول که در کاهش کارایی سیستم ایمنی نقش دارد، مرتبط می داند. تحقیقات بوئرما نشان می دهد که افراد با عصبانیت مزمن در مقایسه با سایر افراد بیشتر در معرض سرماخوردگی، آنفولانزا، علائم آسم و بیماری‌های پوستی مانند بثورات پوستی قرار دارند.

یک حیطه تحقیقات جدید تأثیر احساسات منفی بر ادراکات و تجربیات حسی ما را مورد بررسی قرار داده است. کلی و اشمایکل (2014) تأثیر ترس و خشم را بر احساس لامسه بررسی کرده اند. از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا تجربه‌ای شخصی که پاسخ ترس یا واکنش خشمگینانه را برانگیخته می کند به خاطر آورده، دوباره زنده کرده و بنویسند.

در ادامه محققان یک روش تشخیص دو نقطه ای را اجرا کردند – در اصل، دست شرکت کننده از دید آنها پنهان بود و آنها یک یا دو نقطه در انگشت اشاره خود را فشار می دادند.

سپس شرکت‌کنندگان باید تصمیم می‌گرفتند که آیا توسط یک یا دو وسیله فشار دهند. عدم دقت حاکی از کاهش حس لامسه بود. شرکت‌کنندگانی که از آنها خواسته شد پاسخ ترس را به خاطر بیاورند، به طور مداوم هنگام تمایز بین یک یا دو نقطه تماس، کاهش حس لامسه را نشان دادند.

تحقیقات در مورد تأثیر احساسات منفی بر ادراکات حسی ما هنوز در مراحل اولیه هستند، اما می‌توانند نگرش های خوبی را در مورد اینکه چرا احساسات منفی را حفظ می کنیم و چگونه آنها بر حافظه ما از موقعیت‌های منفی تأثیر می‌گذارند، ارائه دهد.

احساسات منفی و سرطان

برخی تحقیقات به بررسی ارتباط بین احساسات منفی و سرطان پرداخته اند. در این زمینه نیز بیشتر تحقیقات به طور خاص بر خشم بعنوان یک احساس منفی و ارتباط آن با سرطان متمرکزند.

احساس خشم یک احساس کاملا” طبیعی است، اما همانطور که قبلاً گفته شد، نحوه ابراز آن – یا عدم ابراز آن – می تواند باعث بروز مشکلاتی شود. زماینکه که خشم شدید و طولانی مدت باشد، و یا سرکوب شود، تبدیل به چیزی می شود که محققان آن را خشم ناسالم می نامند

خشم ناسالم در حالت سرکوب با سرطان مرتبط است. توماس و همکاران (2000) هنگام بررسی بیماران مبتلا به سرطان دریافتند که آنها میزان خشم بسیار پایینی دارند که به نظر آنها نشان می دهد این افراد خشم خود را سرکوب کرده و یا سرکوب می‌کنند. محققان معتقدند که این شواهد نشان می‌دهد خشم سرکوب‌شده می‌تواند پیش درآمد توسعه سرطان باشد.

تحقیقات دیگری نیز این ادعا را تأیید می کند. در مطالعات انجام شده بر روی زنان مبتلا به سرطان سینه، محققان رابطه آماری معناداری را بین خشم شدید سرکوب شده و تشخیص سرطان سینه گزارش می دهند (گریر و موریس، 1975).

در زنانی که خشم خود را سرکوب کردند، شاهد افزایش سطوح سرمی ایمونوگلوبولین A می باشیم که با برخی از بیماری‌های خودایمنی مرتبط است ( پتینگل، گریر و تی، 1977).

پندو و همکاران (2006) بر تأثیر خشم سرکوب شده بر سرطان پروستات تمرکز داشتند. آنها وجود قوی سمیت سلولی را در سلول کشنده طبیعی مردانی یافتند که خشم خود را سرکوب نمی کنند.

هر چند به نظر می رسد این مطالعات بیانگر ارتباط بین خشم به ویژه خشم سرکوب شده و سرطان باشند، اما هنوز تحقیقات اندکی در این زمینه صورت گرفته که نمی توان از آنها نتیجه گیری کرد. همچنین ارتباط قوی بین خشم و همه سرطان‌ها، و نه تنها سرطان‌های انتخابی مشخص نشده است. همچنین لازم به ذکر است که این مطالعات به خشم شدید سرکوب شده که در بیشتر افراد بسیار نادر است، اشاره دارند.

آنچه این مطالعات ارائه می دهند، درک عمیقی از اثرات بلندمدت احساسات منفی مانند خشم در مواقعی است که با روش های پیشگیرانه مدیریت نمی شوند.

5 مزایای اثبات شده احساسات منفی

مزایایی احساسات منفی

احساسات منفی کاملا” در مورد عذاب و غم نیستند. با مدیریت مناسب، احساسات منفی می توانند مزایای اثبات شده ای برای سلامتی ما داشته باشد، و تحقیقات بسیار بیشتری برای بررسی این جنبه از احساسات منفی صورت گرفته است.

در اینجا برخی از یافته‌های مهم تحقیقاتی را در مورد اینکه چگونه احساسات منفی می‌توانند مفید باشند، بصورت خلاصه ارائه می شوند :

1- اندوه می تواند به فرد کمک کند تا به جزئیات بیشتر توجه نماید

احساسات مثبت در جایی آشکار می شوند که همه چیز در محیط اطراف ما خوب باشد، اما احساسات منفی در مورد چالش‌ها یا محرک‌های جدیدی که نیازمند توجه بیشتر هستند، هشدار می‌دهند ( فورگاس، 2014). اندوه به ما هشدار می دهد که چیزی درست نیست و از ما می خواهد که توجه خود را به این موضوع معطوف کنیم که چرا چنین اتفاقی ممکن است بیفتد، چه چیزی باعث آن شده و برای رفع آن چه کاری باید انجام داد.

2- خشم می تواند محرکی قوی برای مداخله باشد

تنها در ده درصد از موارد خشم با پرخاشگری همراه هستند ( کاسینوو و تفرات، 2002). مشخص شده که خشم فرد را تشویق می کند تا به دنبال رفتارهای فعال برای پرداختن به ماجراها یا افرادی باشد که آنها را مشکل ساز می داند، اما این لزوماً به معنای برخورد یا اقدامات فیزیکی نمی باشد.

خشم هشداری قوی است که فرد را تشویق می‌کند تا در مورد این که چرا یک نفر رفتار خاصی داشته، و برای بازگرداندن آرامش چه کاری می‌توان انجام داد، فکر کند.

3- اضطراب فرد را برای روش های جدید مواجهه با مشکلات و چالش ها ترغیب می کند

هنگام اضطراب، تلاش می کنیم هر کاری که می توانیم انجام دهیم تا دیگر چنین احساسی نداشته باشیم. اضطراب ارتباط نزدیکی با واکش «جنگ یا گریز» ما دارد، که به بدن اجازه می‌دهد تا به سرعت انرژی گرفته و آماده عمل باشد. در موقعیت‌های خطرناک، اضطراب وجود ما را فرا گرفته و ما را تشویق می‌کند تا به سرعت به دنبال راه‌حل‌هایی برای فرار از خطر باشیم (بیسواس-دینر و کاشدان، 2014).

4- احساس گناه کمک می کند رفتار منفی را تغییر دهید

احساس گناه می تواند یک احساس فوق العاده مفید باشد. این در اصل قطب‌نمای اخلاقی ما محسوب شده و هنگام خاموش شدن، نشانه خوبی است مبنی بر اینکه نسبت به کسی که به او اهمیت می‌دهیم رفتار یا کلام آزاردهنده‌ای نداشته‌ایم. این مانند سیستم درونی ما برای تنبیه خودمان در هنگام انجام کار اشتباه می باشد.

افراد مستعد احساس گناه، کمتر احتمال دارد دزدی کنند، مواد مخدر مصرف کنند، به خشونت متوسل شوند یا پس از مصرف مشروبات الکلی رانندگی کنند (بیسواس-دینر و کاشدان، 2014).

5- حسادت به شما انگیزه می دهد که سخت تر کار کنید

حسادت همیشه مخرب نیست. بیشتر اوقات همان چیزی است که روانشناسان از آن بعنوان “حسادت ملایم” یاد می کنند. حسادت ملایم دانش‌آموزان را تشویق می‌کند تا در آزمون‌ها و در انجام تکالیف مدرسه عملکرد بهتری داشته باشند، زیرا دیدن یک دانش‌آموز دیگر که نمره خوبی کسب می‌کند، کسب نمره را برای آنها نیز ملموس‌تر می‌کند (ون دی وین، زیلنبرگ و پیترز، 2011).

دفعه بعد هنگامی که نسبت به شخص دیگری به هدف مورد نظر خود دست یافته احساس حسادت کردید، سعی کنید این را به عنوان یک نکته مثبت در نظر بگیرید – چون نشان می دهد که آن هدف نیز برای شما کاملاً قابل دستیابی است.

آیا احساسات منفی می توانند دقت حافظه را افزایش دهند؟

بله احساسات منفی قادرند به بهبود دقت حافظه کمک کند.

به نظر می رسد تحقیقات روانشناختی واقعاً از این مسئله به عنوان یک مفهوم حمایت می کند. احساسات توانایی ما را برای دسترسی به اطلاعات “همخوان با خلق و خو” (و در نتیجه، اطلاعات مرتبط با احساسات خاص) در بانک حافظه امان افزایش می دهند ( ایسن و همکاران، 1978، بوور، 1981).

کنسینگر، گاروف -ایتون و شاکتر (2006) دریافتند که شرکت‌کنندگانی که احساسات منفی را با اشیاء مختلف در مقایسه با اشیاء مرتبط با احساسات خنثی مرتبط می‌کنند، با دقت بیشتری قادر به یادآوری جزئیات دقیق بصری مرتبط با موارد منفی هستند.

شواهد همچنین نشان داده‌اند که احساسات منفی هم برداشت‌های فردی ما از پویایی حافظه، هم توانایی ما را برای یادآوری برخی جزئیات رویدادهای خاص افزایش می‌دهد ( کنسینگر 2007).

تصویربرداری از مغز همچنین مشارکت نواحی پردازش عاطفی مغز و نواحی مربوط به رمزگذاری و بازیابی حافظه را مشخص کرده است ( کنسینگر، 2007، بیسبی و برگس، 2017).

احساسات منفی و انگیزه

تحقیقات جدید احساسات منفی را با انگیزه مرتبط می دانند. خشم تا حد زیادی احساس اصلی مورد بررسی در این زمینه بوده و احساسی است که مکرراً با تشویق و ایجاد انگیزه برای اقدام مرتبط می باشد، اما تحقیقات بیشتری در این زمینه مورد نیاز است (هارمون جونز، پرایس، گیبل و پترسون، 2014).

دنیر بیسواس و کاشدان (2014) با ارائه ایده انسجام ما را تشویق می کند تا احساسات بغرنج یا منفی را به عنوان بخشی از تصویر بزرگتر از شادی کل ببینیم. آنها به ما یاد می دهند که تغییر ضروری است و ما باید با کار بر روی رفتار منفی تغییری ایجاد کنیم که ما را به شادی بیشتر برساند.

این محققان توصیه می کنند که ما باید با هدایت سازنده احساسات منفی نیازهای عمیق تر خود را برطرف کرده و به دنبال نتایج مثبت باشیم.

در روان‌شناسی مثبت «موج دوم» از روش مشابهی پیروی می شود. ایوتزان، هفرون و ورث (2015) به این نتیجه رسیدند که این رویکرد جدید به روانشناسی مثبت، به ما در پذیرش ناملایمات، ناراحتی ها و احساسات منفی به عنوان راهی برای ایجاد انعطاف پذیری کمک می کند.

آنها احساسات منفی را بخش مهمی از زندگی معنوی دانسته و هنگام کنار آمدن با احساسات بغرنج مانند احساس گناه یا اضطراب، ارتباط عمیق تری با اینکه می خواهیم که باشیم و چگونه در جهان ظاهر شویم ایجاد می کند.

در زمینه انگیزش، تحقیقات جالبی در مورد اینکه چگونه احساسات منفی می توانند به ما در رسیدن به اهداف یادگیری کمک کنند، وجود دارد. شواهد اولیه در این مورد نشان می دهند که احساسات منفی مانند اضطراب و ترس در زمینه های تحصیلی برای موفقیت مضر هستند.

تاکنون تحقیقات بر اضطراب امتحان و تأثیرات منفی آن بر نتایج آزمون متمرکز بوده اند ( زیدنر، 2014). تحقیقات جدیدتر نشان می دهد که این مسئله پیچیده تر از آن چیزی است که به نظر می رسد. رو، فیتنس و وود (2018) دریافتند که یادگیرندگان بزرگسال احساسات منفی را مضر در نظر می گیرند، در حالیکه در واقعیت و در برخی موارد دارای تأثیر مثبت می باشند.

محققان معتقدند که نقش احساسات منفی پیچیده تر از چیزی است که تحقیقات کنونی بیان می کند.

به نظر می رسد این آگاهی و درک ما از احساسات منفی است که می‌تواند منجر به کسب بهترین نتایج در هر شرایطی شود. با درک بیشتر، می‌توان از احساسات منفی به منظور ترغیب برای رسیدن به اهداف و یافتن راه‌حل‌ برای چالش‌هایی که احتمال مواجهه با آن‌ها وجود دارد، استفاده کرد.

چگونه می توانیم احساسات منفی خود را به بهترین نحو کنترل و با آن ها مقابله کنیم؟

یکی از بهترین روش های مقابله با احساسات منفی، پذیرش آنهاست.

همانطور که عواطف منفی مزایایی دارند، مجبور کردن خود به شاد بودن همیشگی می‌تواند برای سلامت عاطفی کلی ما مضر باشد.

پذیرش احساسات منفی، در خود و دیگران، همگی بخشی از انسان بودن است که ما اجازه می دهد همدردی بیشتری نسبت به اینکه چگونه و چرا ممکن است خود را بروز دهند، داشته باشیم. به جای گیر افتادن در این ذهنیت که باید از احساسات منفی اجتناب کرد یا اینکه تجربه آنها به نحوی «اشتباه» است، باید آنها را بعنوان بخشی از وجود خود پذیرفت.

در واقع به محض انجام این کار، می‌توانیم نحوه واکنش خود را نسبت به آنها تغییر داده و رفتارهایی معنادار داشته و برای نحوه ابراز خود و تعامل با دیگران ارزش قائل شویم.

6 نکته برای مدیریت، پردازش و پذیرش احساسات منفی

همانطور که روانشناسی مثبت، درک بیشتری نسبت به احساسات منفی ما کسب کرده، توانسته استراتژی های متعددی را برای متعادل کردن این احساسات در زندگی روزمره نیز در اختیار ما قرار دهد.

سیمز (2017) روش هایی را برای پردازش فعالانه و تصدیق احساسات منفی مورد بررسی قرار داده و با نام اختصاری TEARS of HOPE برای کمک به مربیان و راهنمایی افراد عرضه کرده نموده در اینجا به همراه معنای آن ارائه می شود:

T = آموزش و یادگیری

این فرآیند گوش کردن به چیزی است بدن سعی دارد از طریق ارائه احساسات منفی به شما بیاموزد و یادگرفتن معنای آنهاست. این مسئله در مورد ایجاد آگاهی شخصی خود در مورد نحوه واکنش به حالات عاطفی و تفسیر سیگنال هایی است که بدن برای شما ارسال می کند و نشان می دهد که آنها هدفی را دنبال می کنند.

E = بیان و توانمند سازی

احساسات منفی ما را تشویق به ابراز می کنند. آنها احساسات بسیار کاربردی هستند. بخش بیان و توانمند سازی شما را تشویق به کشف صریح مسئله می کند. این بخش در مورد افزایش پذیرش غرایز طبیعی و امکان بروز بدون رنجش آنهاست.

A = بپذیرید و دوست شوید

این بخش بیان و توانمندسازی را دنبال می کند و در مورد دوستی با خود و روشی است که در آن به عنوان یک انسان رفتار می کنید. با تمرکز بر افزایش پذیرش خود از طریق جملات تاکیدی مثبت احساسات منفی خود را وارد فضای پذیرش کنید.

R = ارزیابی و شکل دهی مجدد

به محض پذیرش این مسئله که احساات منفی یک بخش طبیعی از شخصیت شما هستند، می توانید شروع به تمرکز بر تنظیم مجدد موقعیت و نحوه واکنش خود کنید. فقط به این دلیل که یک احساس منفی به وجود آمده، نباید به گونه‌ای مضر برای خود و اطرافیانتان واکنش نشان دهید.

پذیرش احساسات منفی به معنای پذیرش یا توجیه رفتارهای ضعیف نیست، بلکه ایجاد آگاهی برای خود و دیگران به منظور ارائه واکنش های مثبت است.

S = حمایت اجتماعی

دانستن اینکه احساسات منفی در همه ما و تقریباً به یک شکل وجود دارد، می تواند منشا فوق العاده ای از ترحم و همدلی نسبت به اطرافیانمان باشد. نحوه پردازش احساسات متفاوت است، بنابراین مشاهده یک فرد خشمگین، با اطلاع از این مسئله که او تنها با یک تهدید ملموس برخورد می کند، می تواند ما را تشویق کند که به جای عصبانی شدن با همدلی به او نزدیک شویم.

H = دوگانه شادی و خوشبختی

این بخش دسته بندی تجربیات مثبت با منفی است. از آنجائیکه تجریبات منفی را راحت تر به یاد می آوریم، بهتر است برای اجتناب از گرفتار شدن در نشخوار ذهنی آنها را با تجربیات مثبت گروه بندی کنیم. در نتیجه، می توان انرژی خود را بیشتر بر یادآوری تجربیات مثبت متمرکز نمود.

O = مشاهده و حضور

زمانی را صرف مشاهده و بررسی واکنش های خود بدون نادیده گرفتن، سرکوب کردن یا بزرگنمایی بیش از حد آنها کنید. با استفاده از ذهن آگاهی تمرکز خود را نسبت به ذهن و بدن خود و اینکه چه احساس خاصی در درون شما ایجاد می شود، افزایش دهید. بدون قضاوت در این واکنش ها حضور داشته باشید.

P = فیزیولوژی و تغییرات رفتاری

همانند پاسخ های عاطفی و ذهنی خود، واکنش های فیزیولوژیکی خود را نیز بررسی کنید. تمرکز خود را روی تنفس، ضربان قلب خود قرار داده و تغییرات فیزیولوژیکی خود را که می توانند باعث ایجاد یک احساس منفی شوند، مشخص کنید. باز هم، بدون قضاوت به این تغییرات توجه کنید.

E = شادکامی

شاید با این کلمه آشنا نباشید، اما ارزش افزودن به دایره لغات را دارد. Eudaimonia یک کلمه یونانی و در اصل به داشتن روحیه خوب اشاره می کند و بدان معناست که شما حالتی از وجود شاد، سالم و مرفه را یافته اید و یاد گرفته اید که در کارهایی شرکت کنید که به رفاه کلی شما منجر می شود. در نتیجه شما فعالانه در تلاش برای احساس اصالت در هر کاری هستید.

من تحقیقات موجود را بررسی نموده و = نکات زیر را جمع آوری کرده ام تا به شما در مدیریت، پردازش و پذیرش احساسات منفی به روش هایی که برای شما در درک و یافتن ارزش آنها مفید است کمک کند:

بهترین خود ممکنخود را تصور کنید

اگر حس می‌کنید که احساسات منفی‌تان بهترین‌ حالت را از شما می‌گیرند، پس آن‌ها را به روش‌های سالم ابراز نکرده اید یا در رفتارهای نشخوارکننده گیر افتاده اید، یک تکنیک تجسم ساده می‌تواند به شما کمک کند.

به جای اینکه فقط روی احساسات منفی یا کاری که انجام می دهید تمرکز کنید، روی رفتار مورد علاقه خود تمرکز داشته باشید.

بهترین نسخه ممکن از شما در یک ماجرا چگونه به نظر می رسد؟ آنها چه واکنشی نشان می دهد؟ چه می گوید؟ چه احساسی دارد؟ بعد از آن چه می کند؟ شما می توانید این کار را به عنوان یک تمرین ذهنی یا یک تمرین روزانه انجام دهید.

وقت گذاشتن یک بار در هفته برای تمرین این کار می‌تواند نتایج شگفت‌انگیزی نه تنها بر خلق و خوی شما، بلکه بر نحوه تعامل شما با ماجرا در سری بعد نیز داشته باشد.

تمرین قدردانی

مشخص شده تمرین قدردانی هم برای دریافت کنندگان و هم برای اهداکنندگان تأثیرات شگفت انگیز و طولانی مدتی بر روحیه و درک آنها از رویدادها دارند، بنابراین بهتر است که کمی وقت گذاشته و این تمرین را به برنامه هفتگی خود اضافه کنید.

چه با یک کار کوچک یا یک کار بزرگ، حضوری، تلفنی، یک نامه یا یک پیام کوتاه ساده، به کسی بفهمانید از او یا کاری که انجام داده قدردانی می کنید، این کار واقعاً می تواند در نحوه درک و پاسخ شما به احساسات منفی تفاوت زیادی ایجاد کند.

بررسی تکنیک های تمرکز حواس

اگر می دانید که زودرنج هستید و عصبانیت هیجان منفی شماست (یا اگر می دانید که همیشه در حیطه احساسات خشم و مرتباً آزاردهنده هستید)، ذهن‌آگاهی می‌تواند به تنظیم مجدد آنچه احساس می‌کنید کمک کند.

راهنمایی های TEARS of HOPE را دنبال کرده و زمانی را برای درک چرا به این شکل پاسخ می دهید، صرف کنید. تمرکز حواس می تواند به شما کمک کند فضای اصلی را برای انجام این کار به شیوه ای مثبت پیدا کنید.

یاد بگیرید چگونه پاسخ و نه واکنش نشان دهید

آیا تفاوت بین نحوه پاسخگویی و واکنش را می دانید؟ عواطف منفی اغلب ما را تشویق می کنند تا به یک ماجرای خاص واکنش فوری نشان دهیم. وقتی عصبانیت هستیم، ممکن است از کوره در رفته یا فریاد بزنیم. با وقتی غمگین هستیم، احتمالا” منزوی شده و اطرافیانمان را طرد می کنیم.

گاهی لازم است بر اساس انگیزه ها عمل کنیم، اما زیاد این کار را انجام نمی دهیم. با کاوش در احساسات منفی، می توان درک خود را از نحوه واکنش گسترش داده، و در عوض شروع به تغییر آن به روش های مثبت پاسخگویی نمود – که می تواند به معنای یادگیری این مسئله باشد که اصلاً نیازی به واکنش نیست.

بدانید کی استراحت کنید

یاد بگیرید زمانی در روز را به خودتان اختصاص دهید. اگر دائماً در حال تجربه کردن احساسات منفی و در تلاش برای مدیریت آنها هستید، بدنتان به شما می گوید که چیزی درست نیست.

یک روز را برای تمرکز مجدد اختصاص دهید. و آن را با تجربیات مثبت پر کنید، کارهایی انجام دهید که می دانید به شما انرژی می دهند و احساس خوبی در شما ایجاد می کند. این نوع استراحت می‌تواند به ساماندهی مجدد افکار کمک کند و به شما فضایی برای تمرکز بر روی علت احساسات منفی و ارائه راهبردهای مقابله‌ای مثبت بدهد.

این فقط یک گردآوری سریع از نکاتی است که معتقدم بسیار مفید هستند، اما همه چیز به شما بعنوان یک فرد بستگی دارد. برخی از آنها ممکن است واقعاً خوب مناسب باشند و برخی دیگر نه. مطمئن شوید که چند استراتژی مختلف را امتحان می کنید و آنهایی را پیدا کنید که برای شما بهترین کارایی را دارند.

بررسی احساسات منفی در محیط کار

احساسات منفی در محیط کار

کار و محل کار می توانند منبع عالی شادی و موفقیت و از طرف دیگر، یک میدان جنگ بعلت نارضایتی و طیف وسیعی از احساسات منفی باشند. احساسات منفی می توانند در محل کار بصورت مضاعفی آزاردهنده باشند چون در تلاش هستیم واکنش های خود را در مقابل همکاران و رئیس خود مدیریت کنیم. در غیر اینصورت، ممکن است کار خود را در معرض خطر قرار دهیم. من کاملا” مطمئن هستم که همه می خواهیم از این امر اجتناب کنیم!

در ادامه پنج مورد از رایج‌ترین احساسات منفی در محل کار و پیامی را که ممکن است نشان دهند، بررسی می کنیم:

عصبانیت 

عصبانیت در محل کار ممکن است به دلایل مختلفی ایجاد شود. ممکن است از دست یک همکار بی مبالات، یک رئیس ظالم، کاهش هزینه ها یا رفتار ناعادلانه احساس درماندگی کنید.

از بین تمام احساسات منفی، احتمالاً باید عصبانیت را در محل کار بیشتر کنترل کنید. اگر حس می‌کنید که خشم شما در محل کار زیاد است، به یاد داشته باشید که پاسخ و نه واکنش نشان دهید.

با پیاده روی و هوای تازه خود را از این مسئله دور کنید. از ذهن آگاهی استفاده کنید تا بدن و ذهن خود را به حالت آرامش برگردانده و منطقی با موضوع برخورد کنید.

ترس

در مواقع نامشخص ترس می تواند به عللی در محل کار ایجاد شود. ممکن است نگران تعدیل کار یا امنیت شغلی خود باشید. یا احتمالا” به خاطر یک رئیس یا همکار سمی احساس ترس و اضطراب کنید. ترس به شما می گوید که احساس امنیت ندارید. حل این مسئله که چه چیزی باعث ترس شما شده و چه اقداماتی را باید برای ایجاد تغییرات مثبت انجام دهید می تواند مفید باشد.

اگر نگران امنیت شغلی خود هستید، اطمینان از به روز رسانی رزومه و گذراندن دوره ای برای افزایش مهارت های خود، می تواند باعث ایجاد احساس مثبت و کنترل ماجرا شود. وقتی صحبت از یک همکار یا رئیس سمی می شود، به دنبال کمک باشید. با یک همکار، دوست یا نماینده منابع انسانی مورد اعتماد صحبت کنید و مشاوره بگیرید.

احساس گناه

احساس گناه حالت بغرنجی است. شاید یک روز که نباید مریض شده اید یا زمانی که یک ضرب الاجل را از دست داده و یا یک همکار را سرزنش کرده اید. احساس گناه قطب‌نمای اخلاقی شماست که به شما می‌گوید چیزی درست نیست. شما نمی توانید به عقب برگردید و رفتارهای گذشته را تغییر دهید، اما می توانید زمانی که این احساس به وجود می آید به آن توجه نموده و به دنبال ایجاد تغییرات باشید.

حسادت 

آیا یک همکار خاص دارید که به نظر می رسد همیشه مورد تحسین قرار می گیرد؟ چه کسی شما را برای ترفیع، افزایش حقوق یا مشتری بزرگ تشویق می کند؟ حسادت زمانی در محل کار بروز می کند که حس کنیم شخصی به اهداف مد نظر ما که احتمالا” به آن دست نیافته ایم، رسیده است.

مهم این است که اجازه ندهید این احساس به حسادت بدخواهانه تبدیل شود و از شایعات دوری کنید ( مگر اینکه مثبت باشد ). از حسادت خود برای ایجاد انگیزه در رسیدن به اهدافتان استفاده کنید. به جای بد اخلاقی، به همکار خود نزدیک شوید تا در مورد اینکه چگونه می توانید پیشرفت کنید، از او کمک بگیرید و می توانید با اتحاد به جای خصومتی که به نفع هیچ کس نیست، منافعی را کسب کنید

بی‌علاقگی یا دلسردی

احساس بی‌علاقگی به نقش یا وظایف کاری، نشانه‌ای است که باید مورد بررسی قرار گیرد. اگر حس می‌کنید از شغل و همکاران خود جدا هستید، می‌تواند نشانه‌ این باشد که زمان تغییر یا رفتن به دنبال چالش‌های جدید فرا رسیده است.

هیچ کس بی حوصلگی را دوست ندارد و این ممکن است روش منفعلانه-تهاجمی شما برای یکدندگی به جای پذیرش تغییر در صورت لزوم باشد. سرایت این حس بی‌تفاوتی به سایر بخش‌های زندگی‌تان می تواند علامت افسردگی باشد، بنابراین اگر داشتن انگیزه در زندگی برایتان سخت است، حتماً به دنبال حمایت حرفه‌ای باشید.

همانطور که احساسات منفی خارج از محل کار نشانه ای از نیاز به تغییر است، همین امر در هنگام بروز آن در محل کار نیز صادق است. این احساس را فعالانه بررسی نموده و ببینید شما را به کجا هدایت می کند

نتیجه گیری

احساسات منفی از جمله ترس، ناراحتی و افسردگی از نظر روانشناسی نیز مفید هستند و ما باید به آن‌ها احترام بگذاریم. به جای سعی در از بین بردن آن‌ها، بهتر است با آن‌ها کنار بیاییم و سعی کنیم از آن‌ها یاد بگیریم و از آن‌ها به عنوان یک فرصت برای رشد و پیشرفت در زندگی استفاده کنیم. همچنین، با اینکه ممکن است احساسات منفی ما را دچار دلسردی و ناامیدی کنند، اما این نباید به ما اجازه دهد که از مسیر خود منصرف شویم و به هدفمان نرسیم. در نهایت، باید به خودمان بگوییم که هر احساسی که داریم، ما را به سوی رسیدن به خودمان و به دنبال آرامش و شادی در زندگیمان هدایت می‌کند.

همچنین، در این مقاله به بررسی راه‌های مختلف مدیریت احساسات منفی پرداختیم که می‌تواند به ما کمک کند تا از این احساسات کنترل بیشتری داشته باشیم و زندگی بهتری را تجربه کنیم. این راه‌ها شامل تمرینات تأملی، تغییر نگرش، تمرین خودشناسی، تحلیل دلایل و اندازه‌گیری احساسات و رفتارهای منفی می‌باشد.

در کل، این مقاله به ما نشان می‌دهد که احساسات منفی از جمله بخشی از زندگی ما هستند که نمی‌توانیم آن‌ها را کاملاً از بین ببریم. با این حال، می‌توانیم با داشتن یک دیدگاه مثبت، از این احساسات کنترل بیشتری داشته باشیم و باعث شویم که زندگیمان به سمت بهبود و رشد بیشتری حرکت کند.

سوالات متداول

احساسات منفی چیستند؟

احساسات منفی، احساساتی هستند که معمولاً با عدم رضایت، عدم راحتی یا ناراحتی مرتبط هستند. مثال‌هایی از این احساسات شامل افسردگی، خشم، ترس، احساس گناه و شرم هستند.

چرا احساسات منفی را تجربه می‌کنیم؟

احساسات منفی نقش مهمی در زندگی ما دارند. آن‌ها به ما کمک می‌کنند تا به خطرات و تهدیدات پیش‌روی‌مان توجه کنیم و ما را تحریک به انجام اقداماتی می‌کنند که مشکلات را حل کنند.

آیا احساسات منفی همیشه بد هستند؟

نه، احساسات منفی همیشه بد نیستند. اگر چه ممکن است ناراحت‌کننده یا غم‌انگیز باشند، اما آن‌ها می‌توانند اطلاعات مهمی درباره نیازها و خواسته‌های ما ارائه دهند. احساسات منفی همچنین می‌توانند تحریک کننده تغییرات مثبت در زندگی ما باشند.

چگونه می‌توانیم احساسات منفی را مدیریت کنیم؟

آیا تلاش برای از بین بردن احساسات منفی موثر است؟

تلاش برای از بین بردن کامل احساسات منفی معمولاً موثر نیست و ممکن است باعث افزایش آن‌ها شود. به جای اینکه تلاش کنید احساسات منفی را کاملاً از بین ببرید، می‌توانید با تمرکز بر بهبود روابط و ایجاد تغییرات مثبت در زندگی خود، تأثیرات منفی آن‌ها را کاهش دهید.

آیا احساسات منفی می‌توانند در زندگی روزمره ما تأثیر منفی داشته باشند؟

احساسات منفی ممکن است بر روابط، بهداشت، کیفیت زندگی و احساس کلی شما تأثیر بگذارند. اما با به دست آوردن مهارت‌های مدیریت احساسات و ایجاد تغییرات مثبت در زندگی خود، می‌توانید این تأثیرات را کاهش دهید.

آیا تجربه احساسات منفی به معنای این است که افراد منفعل هستند؟

نه، تجربه احساسات منفی به هیچ عنوان به معنای منفعل بودن نیست. احساسات منفی معمولاً نشانه تلاش برای مقابله با مشکلات و خطرات هستند.

آیا برخی از احساسات منفی مفیدتر و مؤثرتر از دیگران هستند؟

بله، برخی از احساسات منفی مفیدتر و مؤثرتر از دیگران هستند. به عنوان مثال، احساس ترس می‌تواند ما را به انجام اقدامات احتیاطی تحریک کند و احساس خشم می‌تواند به ما کمک کند تا با موقعیت‌های ناراحت کننده مواجه شویم. اما مهم است که این احساسات در حد متعادلی باشند و ما قادر باشیم آن‌ ها را مدیریت کنیم و از تبدیل شدن آن ها به احساست ناپسندی که می توانند به ما آسیب بزنند، جلوگیری کنیم

5/5 - (2 امتیاز)

محمود طاهری نیا

سلام! من محمود طاهری نیا هستم و در عالم وب فعالیت می‌کنم. با سابقه کاری در طراحی و توسعه وب سایت‌ها و نرم‌افزارهای تحت وب، من تمام تلاشم را می‌کنم تا مطالب مفیدی را در اینجا با شما به اشتراک بگذارم. از مباحث تازه و فناوری‌های بروز گرفته تا راهنمایی‌های عملی، در اینجا همه چیز را پوشش می‌دهم. امیدوارم تجربه خواندن مطالب من برای شما مفید و جذاب باشد. اگر سوالی دارید یا نیاز به مشاوره دارید، با من در تماس باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا